p.1
خواهرم خواهرم نیست
ا.ت ویو:کل وسایلم رو جمع کردم که برم خونه اون مردک که ننه عم دوسش داره واقعا اعصاب نداشتم که قرار از این به بعد چه شکلی باشه .....سوار ماشین شدم و دیدم روبه رویه یه امارت وایستادیم
ا.ت.زمزمه.:مردک واقعا پول داره
مامان:چیزی گفتی؟
ا.ت:اوم...نه
مامان:آلفرد میاد چمدونارو میبره نمیخواد کاری کنی
ا.ت:اها..
مامان:اوه...پیاده شو
ا.ت ویو:پیاده شدم دیدم یارو با یه شلوارک هاوایی همراه تیشرتش با یه پوزخند احمقانه دم دره مامانم پرید بقلش و من حرص خوردم
ا.ت:سلام....سرد.
پدر:سلام ا.ت میتونی منو زک صدا کنی
ا.ت:اها...
زک:بیا اتاقت رو نشون بدم
ا.ت:باشه..
ا.ت ویو:رفتم داخل همه جا پر زرق و برق بود پشمام ریختش فک کردم اونقدرام شاید بد نباشه بهتر از زندگی تو کانکسه، منو برد سمت اتاقم در رو باز کرد تقریبا باورم نمیشد که اتاق مال منه
زک:خوبه؟
ا.ت:ا..اره مرسی
مامان:اوه ا.ت راستی.....میدونستی که یه داداش هم داری که اتاق روبه روییته
ا.ت:اتاق روبه رویه من؟ جونگکوک اونجاس؟ ...الان...کجاس...؟
زک:شرکت ....ساعت ۱ نصف شب ممکنه بیاد
ا.ت :اوم..
مامان:مافعلا میریم تا تو وسایلتو بچین
ا.ت: باشه
ا.ت ویو:کل وسایلم رو جمع کردم که برم خونه اون مردک که ننه عم دوسش داره واقعا اعصاب نداشتم که قرار از این به بعد چه شکلی باشه .....سوار ماشین شدم و دیدم روبه رویه یه امارت وایستادیم
ا.ت.زمزمه.:مردک واقعا پول داره
مامان:چیزی گفتی؟
ا.ت:اوم...نه
مامان:آلفرد میاد چمدونارو میبره نمیخواد کاری کنی
ا.ت:اها..
مامان:اوه...پیاده شو
ا.ت ویو:پیاده شدم دیدم یارو با یه شلوارک هاوایی همراه تیشرتش با یه پوزخند احمقانه دم دره مامانم پرید بقلش و من حرص خوردم
ا.ت:سلام....سرد.
پدر:سلام ا.ت میتونی منو زک صدا کنی
ا.ت:اها...
زک:بیا اتاقت رو نشون بدم
ا.ت:باشه..
ا.ت ویو:رفتم داخل همه جا پر زرق و برق بود پشمام ریختش فک کردم اونقدرام شاید بد نباشه بهتر از زندگی تو کانکسه، منو برد سمت اتاقم در رو باز کرد تقریبا باورم نمیشد که اتاق مال منه
زک:خوبه؟
ا.ت:ا..اره مرسی
مامان:اوه ا.ت راستی.....میدونستی که یه داداش هم داری که اتاق روبه روییته
ا.ت:اتاق روبه رویه من؟ جونگکوک اونجاس؟ ...الان...کجاس...؟
زک:شرکت ....ساعت ۱ نصف شب ممکنه بیاد
ا.ت :اوم..
مامان:مافعلا میریم تا تو وسایلتو بچین
ا.ت: باشه
۸۹
۳۰ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.