فیک جیمین: عاشقتم: پارت ۱۱
از زبان جیمین:
وقتی حرفامون رو زدیم دست هم رو گرفتیم دیدم یکی از ارمی ها دوید رفت بیرون نه نه نه اون سانا بودد وایی من چیکار کردم اخه با پسرا رفتیم تو من همش فکر درگیر سانا بود هنوزم دوستش داشتم اما مجبورم با رزی ازدواج کنم چون کمپانی با زوری میگه باید ازدواج کنید اصلا هم منطقی نیست چون چرا نمیتونم با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم ذهنم درگیر بود که کوک صدام زد:
کوک:جیمین اون دختر رو دیدی
ج:کدوم
کوک:همون دختره ای که دوید رفت بیرون
ج:خیلی آشنا بود(با اینکه میدونست سانا بود گفت خیلی آشنا بود😶😐)
کوک:برا منم نکنه اون سان...
رزی:جیمین من برم دیگه
ج:خوب برو به من چه
رزی:باشه خدافظ
ج:خدافظ😒 (سرد)
کوک :جیمین چرا با اون سرد رفتار میکنم اون که کاری نکرده این همه زجری که کشیدی بخواطر کمپانی لطفا با اون خوب رفتار کن
ج:چرا باید با کسی که دوستش ندارم خوب و عاشقانه رفتار کنم؟ نمیخوام لطفا تو هم درکم کن من سانا رو دوست دارم...
کوک:لطفا بستش کن جیمین(با داد)(چرا داد زد بنده خدا راست میگفت خوب دوستش داره🤨😔)
ج:چرا داد میزنی سرم تو حق نداری سرم داد بزنیییییی
کوک:ح نداری با اون ازدواج کنی چون کمپانی اجازه نمیده
ج:چی تو الان به من میگی که .....اره حق دارم با اون هرزه ازدواج کنم ولی حق ندارم با کسی که عاشقشم ازدواج کنم؟
کوک:جیمین من نمیخواستم اونجوری
ج:من منظورتو فهمیدم خدافظ
کوک:جیمین من واقعا معذرت میخوام جیمین نرووووو
از زبان سانا:
واقعا ناراحت بودم و همش گریه میکردم من حتا هنوزم نتونستم ازش دل بِکَنَم ولی اون رفته با عضو گروه بلک پینک رزی ازدواج میکنه چراااا چرااا اخه مننننن
حالم بد شد گفتم یکم قدم بزنم رفتم به پارک داشتم راه میرفتم که یکی از دستم گرفت و کشید به یه جای تاریک
س:هی چیکار میکنی ولی کننن
مرد:هیشش حرف نزن گلم چقدر بزرگ شدی
س:چی تو منو از کجا میشناسی؟
جک:منم جک برادرت
س:ولم کن عوضی ازت متنفرممممم
جک:سانا گوش کن بهم یلحضه
س:من یا توحرفی ندارم وقتی داشتین ولم میکردین فکر کردید که این چی میخوره کجا میمونه تنهایی میترسه یا نه ولی اصلا شما خواهری به اسم سانا داشتید آیا آقا
جک:اقا؟
س:این همه حرف زدم فقط به آخرش گوش دادی
دستمو از دستش کشیدم و دویدم اصلا حواسم نبود که وسعت خیابونم یه ماشین با سرعت اومد به زد بهم بعد سیاهی متعلق....
از زبان جک:
داشتم دنبالش میرفتم که اون بهش ماشین خورد سریع رفتم پیشش بغلش کردم گریم در اومده بود خواهرم گلم عزیزم بیدار شو..
[(<پایان پارت ۱۱ برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه >)]
وقتی حرفامون رو زدیم دست هم رو گرفتیم دیدم یکی از ارمی ها دوید رفت بیرون نه نه نه اون سانا بودد وایی من چیکار کردم اخه با پسرا رفتیم تو من همش فکر درگیر سانا بود هنوزم دوستش داشتم اما مجبورم با رزی ازدواج کنم چون کمپانی با زوری میگه باید ازدواج کنید اصلا هم منطقی نیست چون چرا نمیتونم با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم ذهنم درگیر بود که کوک صدام زد:
کوک:جیمین اون دختر رو دیدی
ج:کدوم
کوک:همون دختره ای که دوید رفت بیرون
ج:خیلی آشنا بود(با اینکه میدونست سانا بود گفت خیلی آشنا بود😶😐)
کوک:برا منم نکنه اون سان...
رزی:جیمین من برم دیگه
ج:خوب برو به من چه
رزی:باشه خدافظ
ج:خدافظ😒 (سرد)
کوک :جیمین چرا با اون سرد رفتار میکنم اون که کاری نکرده این همه زجری که کشیدی بخواطر کمپانی لطفا با اون خوب رفتار کن
ج:چرا باید با کسی که دوستش ندارم خوب و عاشقانه رفتار کنم؟ نمیخوام لطفا تو هم درکم کن من سانا رو دوست دارم...
کوک:لطفا بستش کن جیمین(با داد)(چرا داد زد بنده خدا راست میگفت خوب دوستش داره🤨😔)
ج:چرا داد میزنی سرم تو حق نداری سرم داد بزنیییییی
کوک:ح نداری با اون ازدواج کنی چون کمپانی اجازه نمیده
ج:چی تو الان به من میگی که .....اره حق دارم با اون هرزه ازدواج کنم ولی حق ندارم با کسی که عاشقشم ازدواج کنم؟
کوک:جیمین من نمیخواستم اونجوری
ج:من منظورتو فهمیدم خدافظ
کوک:جیمین من واقعا معذرت میخوام جیمین نرووووو
از زبان سانا:
واقعا ناراحت بودم و همش گریه میکردم من حتا هنوزم نتونستم ازش دل بِکَنَم ولی اون رفته با عضو گروه بلک پینک رزی ازدواج میکنه چراااا چرااا اخه مننننن
حالم بد شد گفتم یکم قدم بزنم رفتم به پارک داشتم راه میرفتم که یکی از دستم گرفت و کشید به یه جای تاریک
س:هی چیکار میکنی ولی کننن
مرد:هیشش حرف نزن گلم چقدر بزرگ شدی
س:چی تو منو از کجا میشناسی؟
جک:منم جک برادرت
س:ولم کن عوضی ازت متنفرممممم
جک:سانا گوش کن بهم یلحضه
س:من یا توحرفی ندارم وقتی داشتین ولم میکردین فکر کردید که این چی میخوره کجا میمونه تنهایی میترسه یا نه ولی اصلا شما خواهری به اسم سانا داشتید آیا آقا
جک:اقا؟
س:این همه حرف زدم فقط به آخرش گوش دادی
دستمو از دستش کشیدم و دویدم اصلا حواسم نبود که وسعت خیابونم یه ماشین با سرعت اومد به زد بهم بعد سیاهی متعلق....
از زبان جک:
داشتم دنبالش میرفتم که اون بهش ماشین خورد سریع رفتم پیشش بغلش کردم گریم در اومده بود خواهرم گلم عزیزم بیدار شو..
[(<پایان پارت ۱۱ برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه >)]
۴.۳k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.