پارت۷ عشق بین ۴ نفر💋💋💋💋❤❤❤❤
از زبانوپائو:داشتم به یون می گفتم که دیدم جیمین اومد۰
و ازمحالم پرسید منم جوابشو دادم و گفتم حالم خوبه جیمین:یون میشه یدیقه بری بیرون یون:باشه جیمین:پائو میشه یچی بهت بگم؟پائو :اره میتونی بگی جیمین :پائو....... من...من ...چطوری بهت بگم... من ... من توزو دوس دارم🥺😭 پائو:😶😶😶😳😳😳 شوخی میکنی؟؟😅🤣 جیمین:نه نه شوخی نمیکنم من واقعا دوست دارم عاشقتم😔 پائو :باید فکر کنم جیمین: باشه😞 از زبون یون:داشتم به همه ی حرفاشون گوش میکردم که دیدم نامجون وایساره داره گوش میده گفت:که بلاخره اعتراف کرد. من متعجبانه نگاش کردمرو گفتم تو میدونستی نامجون:اره
فردا دانشگاه
از زبون پائو: فردا دانشگاه داشتم و امروز میخوام با یون بریم برای خونه کی گرفتم حالا دارم وسایلمو جمع میکنم که بعد مدرسه اماده ببریمش
داخل کلاس
از زبون یون :نگاه سنگینی رو خودم احساس کردم دیدم که نامجون داره نگام میکنه
بعد کلاس
وسایلمو جمع کردم که دیدم نامجون صدا زد
نامجون:،یون یون یون وایسا یون :بله نامجون کاری داری؟نامجون،:اممممم...... اره.... میخواستم .. بیینم تا حالا عاشق کسی شدس یون:از این حرفش متعجب شدم و گفتم نه😳😳😳نامج ن:من .. من... عاشقت.... عاشقت شدم..🥺😢میحوامم ببینم منودوس داری🥺 یون :اااره 🥺 نامجون: بغلش کردم و گفتم منم روش دارم ... از زبون میا:تو کلاس داشتم همش به نامجون نگاه میکردم ولی اون داشتم اون دختره هرزه یون رونگاه میکرد رعد کلاس دیدم نامجون داره با یون حرف مزنه خیلی عصبانی شدم نلمجون گفت که یون رو دوس داره باید یجوی رابطشون بهمبریزم برای همین یون بعد تموم شده حرف نامجون گرفتمش و بردمش تو یک خرابه که...
بچه ۴پارت دیگه مونده میخوام وانشات بعدی راجب جیمین اونم خون اشامی
لطفا کامنت و لایک کنید فردا وانشات تموم کنم خدانگهدار
لطفا لایک و کامنت یادتون نره
و ازمحالم پرسید منم جوابشو دادم و گفتم حالم خوبه جیمین:یون میشه یدیقه بری بیرون یون:باشه جیمین:پائو میشه یچی بهت بگم؟پائو :اره میتونی بگی جیمین :پائو....... من...من ...چطوری بهت بگم... من ... من توزو دوس دارم🥺😭 پائو:😶😶😶😳😳😳 شوخی میکنی؟؟😅🤣 جیمین:نه نه شوخی نمیکنم من واقعا دوست دارم عاشقتم😔 پائو :باید فکر کنم جیمین: باشه😞 از زبون یون:داشتم به همه ی حرفاشون گوش میکردم که دیدم نامجون وایساره داره گوش میده گفت:که بلاخره اعتراف کرد. من متعجبانه نگاش کردمرو گفتم تو میدونستی نامجون:اره
فردا دانشگاه
از زبون پائو: فردا دانشگاه داشتم و امروز میخوام با یون بریم برای خونه کی گرفتم حالا دارم وسایلمو جمع میکنم که بعد مدرسه اماده ببریمش
داخل کلاس
از زبون یون :نگاه سنگینی رو خودم احساس کردم دیدم که نامجون داره نگام میکنه
بعد کلاس
وسایلمو جمع کردم که دیدم نامجون صدا زد
نامجون:،یون یون یون وایسا یون :بله نامجون کاری داری؟نامجون،:اممممم...... اره.... میخواستم .. بیینم تا حالا عاشق کسی شدس یون:از این حرفش متعجب شدم و گفتم نه😳😳😳نامج ن:من .. من... عاشقت.... عاشقت شدم..🥺😢میحوامم ببینم منودوس داری🥺 یون :اااره 🥺 نامجون: بغلش کردم و گفتم منم روش دارم ... از زبون میا:تو کلاس داشتم همش به نامجون نگاه میکردم ولی اون داشتم اون دختره هرزه یون رونگاه میکرد رعد کلاس دیدم نامجون داره با یون حرف مزنه خیلی عصبانی شدم نلمجون گفت که یون رو دوس داره باید یجوی رابطشون بهمبریزم برای همین یون بعد تموم شده حرف نامجون گرفتمش و بردمش تو یک خرابه که...
بچه ۴پارت دیگه مونده میخوام وانشات بعدی راجب جیمین اونم خون اشامی
لطفا کامنت و لایک کنید فردا وانشات تموم کنم خدانگهدار
لطفا لایک و کامنت یادتون نره
۱۱.۵k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.