ارباب جذاب من part ۳
رمان ارباب جذاب من
part3
♡♡&♡♡
جونگکوک: همین ک شنیدی
ا. ت: من نمیخوام با بغض
پدر ا. ت: باید گمشی با داد
ا. ت: نمیخوام با جیغ وحشتناک
دیدم پدر ناتنیم ی لگد محکم زد به شکمم از درد افتادم زمین
جونگکوک: بسه دیگه نبینم بهش دس بزنی
پدر ا. ت: بله ببخشید ارباب
ویو جونگکوک
ب بادیگاردام اشارع کردم ک ا. ت رو ببرن
دست ا. ت رو گرفتن بردن تو ماشین
۱۰دقیقه بعد تو ماشین
ا. ت: منو کجا میبری ها
جونگکوک: ساکت باش
ا. ت: خب اسمت چیه؟
راننده: باید بهشون بگی ارباب
جونگکوک: کی گفت تو حرف بزنی؟
راننده: من خواستم...
جونگکوک: گوه نخور رانندگی کن
ا. ت اسم من جونگکوکه
ا. ت: میشه بدونم چرا منو اوردی پیش خودت؟
جونگکوک: نمیتونم بگم این ب تو مربوط نیست
دیدم ا. ت دارع بغض میکنه
جونگکوک: با این کار نمیتونی منو گول بزنی
دیدم روشو برگردوند
رسیدیم ویلا
بردمش تو خونه و گفتم برو پیش جیهوپ تا بهت قوانین رو بگه {دست یار شخصی جونگکوک جیهوپه}
ا. ت: مگه پادگانه با نیش خند
جونگکوک: اگه دختر بدی باشی ارع
جیهوپ:.........
ادامه ۸لایک 🖤
part3
♡♡&♡♡
جونگکوک: همین ک شنیدی
ا. ت: من نمیخوام با بغض
پدر ا. ت: باید گمشی با داد
ا. ت: نمیخوام با جیغ وحشتناک
دیدم پدر ناتنیم ی لگد محکم زد به شکمم از درد افتادم زمین
جونگکوک: بسه دیگه نبینم بهش دس بزنی
پدر ا. ت: بله ببخشید ارباب
ویو جونگکوک
ب بادیگاردام اشارع کردم ک ا. ت رو ببرن
دست ا. ت رو گرفتن بردن تو ماشین
۱۰دقیقه بعد تو ماشین
ا. ت: منو کجا میبری ها
جونگکوک: ساکت باش
ا. ت: خب اسمت چیه؟
راننده: باید بهشون بگی ارباب
جونگکوک: کی گفت تو حرف بزنی؟
راننده: من خواستم...
جونگکوک: گوه نخور رانندگی کن
ا. ت اسم من جونگکوکه
ا. ت: میشه بدونم چرا منو اوردی پیش خودت؟
جونگکوک: نمیتونم بگم این ب تو مربوط نیست
دیدم ا. ت دارع بغض میکنه
جونگکوک: با این کار نمیتونی منو گول بزنی
دیدم روشو برگردوند
رسیدیم ویلا
بردمش تو خونه و گفتم برو پیش جیهوپ تا بهت قوانین رو بگه {دست یار شخصی جونگکوک جیهوپه}
ا. ت: مگه پادگانه با نیش خند
جونگکوک: اگه دختر بدی باشی ارع
جیهوپ:.........
ادامه ۸لایک 🖤
۴۰.۳k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۳