بریم برایییی پارت اماده این ؟؟؟😃👌🌷
بریم برایییی پارت اماده این ؟؟؟😃👌🌷
پارت ۵۲
من و نوشین جلو میرفتیم کامرانم پشت سرمون میومد گوشیش زنگ خورد
-جانم؟
-شما؟ -
-به جا نمیارم -
-اشتباه گرفتین خانوم -
-خودم هستم ولی به جا نمیارم لطفا مزاحم نشین ( این تلفن زدن مشکوکهه مگه نه و....)
بعدم گوشی و قطع کرد علی با ماشین اومد جلومون کامران در عقب و باز کرد اول من نشستم وبعد نوشین درو بست و رفت جلو نشست علی
-خیلی خسته ای داداش مثل اینکه
کامران
-دارم میمیرم از بی خوابی
-اشکال نداره فوقش الان میری و تخت میخوابی نوشین برگشت طرفم و پوزخندی زد هیچی نگفتم کامران دستشو
گذاشت رو چشاشو سرش و تکیه داد به پشتی صندلی لباساش همونایی بود که اونروز شوم تنش کرده بود پیرهن مردونه سورمه ایش با کروات نازک نقره ایش ب شلوار مردونه سورمه ای سریع نگامو ازش گرفتم و
به بیرون خیره شدم به مردمی ک در حال رفت و امدن بودن مردی که داشتن میخندیدن هنوز راهی نرفته بودیم که با ایست پلیس واستادیم علی زد کنار و پلیسه اومد طرفمون
-خانوما چه نسبتی باهاتون دارن؟
کامران-زنمونن مشکلیه؟
پلیسه که از گستاخی کامران خوشش نیومده بود گفت
-بیا پایین تا بگم مشکلش چیه
کامران دستش رفت به دستگیرو با عصبانیت پیاده شد علیم ازون طرف پیاده شد دست نوشین و فشار دادم
-میترسم دعوا کنن
نوشینم که معلوم بود ترسیده همونطور که به بیرون سرک میکشید گفت
-نترس مگه ندیدی دکتر گفت استرس واست خوب نیست صدای بحث کامران و علی و پلیسا بالا گرفته بود یارو اومد به کامران دست بند بزنه که از ماشین پیاده شدم به نوشین که داشت با وحشت صدام میکرد توجهی نکردم و رفتم طرفشون که مردمم دورشون جمع شدم
کامران خیلی عصبی بود و داشت داد میزد از پشت رفتم طرفش و بازشو گرفتم برگشت طرفم و با دیدن من معلوم بود که جا خورده ولی سریع برگشت طرف ماموره ماموره اومد
طرف کامران تا بهش دست بند بزنه که اومد جلوی کامران واستادم
-چیه اقا به چه جرمی میخوای بهش دست بند بزنی؟
-بیا اینور خواهر این اقا باید بره زندان تا ادم بشه
با چشای سردو لحن سردی بهش گفتم
-اوه برادرررر بعد باید به چه جرمی بره زندان تا ادم بشه؟
برادر و بایه لحن مسخره ای گفتم پلیس زن اومد طرفم و گفت
-تو خودت پات گیره واستادی اینجا واسه من بلبل زبونی میکنی؟
با یه لحن تحقیر امیز بهش نگاه کردمو گفتم -اوه خواهر ببخشید به چه جرمی پام گیره
-به این جرم که بادوتا پسره نامحرم اومدی بیرون زبونتم دراز
-ببخشیدبعد اونوقت میشه بفرمایین از کجا فهمیدین نامحرمن؟
همه ساکت شده بودن به بحث من با اون زنه گوش میدادن کامران بازومو گرفت و گفت
-بهار برو تو ماشین حالت خوب نیست
دستمو از تو دستش در اوردم و با لحن خونسردی گفتم .....
پارت ۵۲
من و نوشین جلو میرفتیم کامرانم پشت سرمون میومد گوشیش زنگ خورد
-جانم؟
-شما؟ -
-به جا نمیارم -
-اشتباه گرفتین خانوم -
-خودم هستم ولی به جا نمیارم لطفا مزاحم نشین ( این تلفن زدن مشکوکهه مگه نه و....)
بعدم گوشی و قطع کرد علی با ماشین اومد جلومون کامران در عقب و باز کرد اول من نشستم وبعد نوشین درو بست و رفت جلو نشست علی
-خیلی خسته ای داداش مثل اینکه
کامران
-دارم میمیرم از بی خوابی
-اشکال نداره فوقش الان میری و تخت میخوابی نوشین برگشت طرفم و پوزخندی زد هیچی نگفتم کامران دستشو
گذاشت رو چشاشو سرش و تکیه داد به پشتی صندلی لباساش همونایی بود که اونروز شوم تنش کرده بود پیرهن مردونه سورمه ایش با کروات نازک نقره ایش ب شلوار مردونه سورمه ای سریع نگامو ازش گرفتم و
به بیرون خیره شدم به مردمی ک در حال رفت و امدن بودن مردی که داشتن میخندیدن هنوز راهی نرفته بودیم که با ایست پلیس واستادیم علی زد کنار و پلیسه اومد طرفمون
-خانوما چه نسبتی باهاتون دارن؟
کامران-زنمونن مشکلیه؟
پلیسه که از گستاخی کامران خوشش نیومده بود گفت
-بیا پایین تا بگم مشکلش چیه
کامران دستش رفت به دستگیرو با عصبانیت پیاده شد علیم ازون طرف پیاده شد دست نوشین و فشار دادم
-میترسم دعوا کنن
نوشینم که معلوم بود ترسیده همونطور که به بیرون سرک میکشید گفت
-نترس مگه ندیدی دکتر گفت استرس واست خوب نیست صدای بحث کامران و علی و پلیسا بالا گرفته بود یارو اومد به کامران دست بند بزنه که از ماشین پیاده شدم به نوشین که داشت با وحشت صدام میکرد توجهی نکردم و رفتم طرفشون که مردمم دورشون جمع شدم
کامران خیلی عصبی بود و داشت داد میزد از پشت رفتم طرفش و بازشو گرفتم برگشت طرفم و با دیدن من معلوم بود که جا خورده ولی سریع برگشت طرف ماموره ماموره اومد
طرف کامران تا بهش دست بند بزنه که اومد جلوی کامران واستادم
-چیه اقا به چه جرمی میخوای بهش دست بند بزنی؟
-بیا اینور خواهر این اقا باید بره زندان تا ادم بشه
با چشای سردو لحن سردی بهش گفتم
-اوه برادرررر بعد باید به چه جرمی بره زندان تا ادم بشه؟
برادر و بایه لحن مسخره ای گفتم پلیس زن اومد طرفم و گفت
-تو خودت پات گیره واستادی اینجا واسه من بلبل زبونی میکنی؟
با یه لحن تحقیر امیز بهش نگاه کردمو گفتم -اوه خواهر ببخشید به چه جرمی پام گیره
-به این جرم که بادوتا پسره نامحرم اومدی بیرون زبونتم دراز
-ببخشیدبعد اونوقت میشه بفرمایین از کجا فهمیدین نامحرمن؟
همه ساکت شده بودن به بحث من با اون زنه گوش میدادن کامران بازومو گرفت و گفت
-بهار برو تو ماشین حالت خوب نیست
دستمو از تو دستش در اوردم و با لحن خونسردی گفتم .....
۳.۱k
۰۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.