فیک That's everything to me🤍پارت⁴
میا « از خجالت شبیه گوجه شده بودم که اون شازده تهیونگ از مامان و باباش اجازه گرفت ما بریم بالا بازی کنیم (0_0) بازی؟؟؟ اونم با مننننننن؟ حاجی میگم تو بهت نمیخوره آقا زاده باشی نگو نه...
داهیون « خیلی خب باشه برین.....آممم خانم هانگ یه سری حساب و مبلغ شرکت هست.....حسابدار مریض شده....شما میتونید به جاش اونا رو چک کنید....اخه یادمه گفتید حسابداری خوندید.....
میریا « اوه بله.....با کمال میل....
تهیونگ « الان میتونستم لقب دختر گوجه ای رو بهش بدم.....دستش رو گرفتم و رفتیم بالا و پدرم هم به خانم هانگ فعلا شغل حسابداری رو داد.....معمولا هر وقت یکی از منشی ها یا حسابدار ها نمیاد یا اخراج میشه خانم هانگ جاش میره و مادرم اونو به چشم یه پیشخدمت نمیبینه.....و اگه احتمالا شرکت رو بدن به من حتما خانم هانگ رو حسابدار میکردم.....داشتم فکر میکردم که جیغ میا در اومد....
میا « دستم محکم گرفت و دنبالش رفتم....ای...آی آی....اروم تر دستم شکست...هوی....خر....نه چیزه...تهیونگ جان....تف...چیزه....آقا زاده.... *_* بابا دستم رو شکستییییییییی
تهیونگ « اهم...دستش رو ول کردم و رفتیم تو اتاق...نشستم روی مبل و بهش اشاره کردم بشینه....
میا « جام خوبه.....یقینا برای بازی اینجا نیومدیم....چه بلایی میخواهی سرم بیاری ؟
تهیونگ « نترس نمیخوام بخورمت....بشین...
میا « ن
تهیونگ « محکم و شمرده شمرده گفتم « گفتم.... بشین....
میا « خیلی آروم نشستم و با انگشتام بازی کردم....
تهیونگ « یعنی اینقدر ترسناکم؟
میا « ترسناک؟ خب طبیعیه....پسر یکی از پولدار ترین مرد سئولی....منم رفتار خوبی باهات نداشتم....نترسم؟
تهیونگ « نه چون کاری نکردی....خب میخواستم بهت ثابت کنم واقعا کیم....حالا میتونی بری....
میا « لبخند مسخره ای زدم و برگشتم بهش بگم با اجازه که با سر رفتم تو دیوار....با...آخخخخ
تهیونگ « چی شد....
میا « آخ آخ....با دیوار رفتم تو سر....چیزه...با سر رفتم تو دیوار...وایییییییییییی
تهیونگ « خدای من....خنده ام گرفته بود.....خیلی دست و پاچلفتی هستی.....
میا « اهم شازده...بنده شاگرد اول کلاسم...
تهیونگ « عه....خب پس حتما برای مسابقه پاییزه با هم روبه رو میشیم.....( با خنده
میا « اگه من بودم و برنده شدم؟؟
تهیونگ « هر چی بخواهی بهت میدم....
میا « قبوله...
تهیونگ « اما اگه نبودی باید یه کاری برای من بکنی....
میا « باشه....حالا من برم؟؟
تهیونگ « برو فقط نخوری تو دیوار
میا « 눈_눈
بچه ها هر روز سه تا پارت داریم....اگه حوصله داشتم بیشتر میشه.....🤍🧚🏻♀️💜مرسی از حمایت هاتون
داهیون « خیلی خب باشه برین.....آممم خانم هانگ یه سری حساب و مبلغ شرکت هست.....حسابدار مریض شده....شما میتونید به جاش اونا رو چک کنید....اخه یادمه گفتید حسابداری خوندید.....
میریا « اوه بله.....با کمال میل....
تهیونگ « الان میتونستم لقب دختر گوجه ای رو بهش بدم.....دستش رو گرفتم و رفتیم بالا و پدرم هم به خانم هانگ فعلا شغل حسابداری رو داد.....معمولا هر وقت یکی از منشی ها یا حسابدار ها نمیاد یا اخراج میشه خانم هانگ جاش میره و مادرم اونو به چشم یه پیشخدمت نمیبینه.....و اگه احتمالا شرکت رو بدن به من حتما خانم هانگ رو حسابدار میکردم.....داشتم فکر میکردم که جیغ میا در اومد....
میا « دستم محکم گرفت و دنبالش رفتم....ای...آی آی....اروم تر دستم شکست...هوی....خر....نه چیزه...تهیونگ جان....تف...چیزه....آقا زاده.... *_* بابا دستم رو شکستییییییییی
تهیونگ « اهم...دستش رو ول کردم و رفتیم تو اتاق...نشستم روی مبل و بهش اشاره کردم بشینه....
میا « جام خوبه.....یقینا برای بازی اینجا نیومدیم....چه بلایی میخواهی سرم بیاری ؟
تهیونگ « نترس نمیخوام بخورمت....بشین...
میا « ن
تهیونگ « محکم و شمرده شمرده گفتم « گفتم.... بشین....
میا « خیلی آروم نشستم و با انگشتام بازی کردم....
تهیونگ « یعنی اینقدر ترسناکم؟
میا « ترسناک؟ خب طبیعیه....پسر یکی از پولدار ترین مرد سئولی....منم رفتار خوبی باهات نداشتم....نترسم؟
تهیونگ « نه چون کاری نکردی....خب میخواستم بهت ثابت کنم واقعا کیم....حالا میتونی بری....
میا « لبخند مسخره ای زدم و برگشتم بهش بگم با اجازه که با سر رفتم تو دیوار....با...آخخخخ
تهیونگ « چی شد....
میا « آخ آخ....با دیوار رفتم تو سر....چیزه...با سر رفتم تو دیوار...وایییییییییییی
تهیونگ « خدای من....خنده ام گرفته بود.....خیلی دست و پاچلفتی هستی.....
میا « اهم شازده...بنده شاگرد اول کلاسم...
تهیونگ « عه....خب پس حتما برای مسابقه پاییزه با هم روبه رو میشیم.....( با خنده
میا « اگه من بودم و برنده شدم؟؟
تهیونگ « هر چی بخواهی بهت میدم....
میا « قبوله...
تهیونگ « اما اگه نبودی باید یه کاری برای من بکنی....
میا « باشه....حالا من برم؟؟
تهیونگ « برو فقط نخوری تو دیوار
میا « 눈_눈
بچه ها هر روز سه تا پارت داریم....اگه حوصله داشتم بیشتر میشه.....🤍🧚🏻♀️💜مرسی از حمایت هاتون
۶۲.۳k
۲۶ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۰۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.