باجی شعر سم*چشمان خود را شست و شو دهید*
این گربه ی خوشگل ما زد تو اطفار و اعدا میکرد زبون درازی همه بودن ناراضی
همه ناراحت بودن بچه ها میترسیدن
یه روزی سوپر مایکی اومد تو
مایکی گفتش قلط کردی
باجی گفتش گه میخوری
که این دعوای ما با سوپر مایکی پاااااااییااااااان یاااااااافتتت*پایان یافت رو با جیغ بخون*
*نویسنده*
باجی ما آدم شد و قول داد که دیگه مردم رو اذیت نکنه
قصهی ما به سر رسید آقا باجی به درسش رسید
پارت بعد ۵ لایک
همه ناراحت بودن بچه ها میترسیدن
یه روزی سوپر مایکی اومد تو
مایکی گفتش قلط کردی
باجی گفتش گه میخوری
که این دعوای ما با سوپر مایکی پاااااااییااااااان یاااااااافتتت*پایان یافت رو با جیغ بخون*
*نویسنده*
باجی ما آدم شد و قول داد که دیگه مردم رو اذیت نکنه
قصهی ما به سر رسید آقا باجی به درسش رسید
پارت بعد ۵ لایک
۲.۹k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.