Name: Serial killer
Name: Serial killer
Part: 1
۰۰۰۰۰۰۰
دخترک با سرعت شروع کرد به دویدن که از دست اون مرد فرار کنه ولی بی فایده بود هر جا که میرفت مرد اون را پیدا میکرد
داخل جنگل به سرعت داشت از دست آن مرد فرار میکرد ولی پاش پیچ خورد و به زمین افتاد
صدا های عجیبی میومد مثل صدای پوزخند و خنده های وحشد ناک
دخترک دستانش رو ، روی گوش هاش فشار داد که صدا رو نشوه ولی صدای اون مرد توی سرش اکو میشد رو زانو روی زمین نشست
۰۰۰۰۰
علامت ها تهیونک :_ بورا :+
۰۰۰۰۰۰
+خواهش میکنم بسته (گریه
بعد از چند مین صدای اون خنده ها قطع شد مردی به سمت اون اومد و دستش رو روی چونه دختر گذاشت و سر دخترک رو بلند کرد
_پرنسس دیگه سعی نکن از دست ددی فرار کنی چون دفعه بعدی برات بعد میشه الان هم وقت تنبیه (پوزخند
تهیونک مچ دست دخترک را گرفت و دخترک را روی شونه هاش انداخت و به سمت آن عمارت برد و به طرف اتاق برد
تهیونک بدن اون دختر رو روی تخت و شروع کرد به باز کردن کمر بندش
_هر ضربه ای که میزنم بلند بشمر اگه یادت بره که کجا بود از اول میزنم (پوزخند
تهیونک شروع کرد به زدن دختر
دخترک با چشم های اشکی شروع کرد به شمارش ضربه ها
بعد از چند ساعت ضربه زدن تهیونک از زدن دخترک دست میکشه و روش خیمه میزنع و دهنش رو نزدیک گوش دختر میکنه
_لیتل اگه یه بار دیگه فرار کنی قول نمیدم که این دفعه با تهیونک کوچولو به فاکت ندم (پورخند
تهیونگ بلند شد و از اتاق رفت بیرون
دخترک به سمت حموم رفت و شروع کرد به حموم کردن داخل وان نشست و شروع کرد به گریه کردن
+واقعا باورم نمیشه که اینجا گیر افتادم (گریه
ناگهان در حموم باز شد....
Part: 1
۰۰۰۰۰۰۰
دخترک با سرعت شروع کرد به دویدن که از دست اون مرد فرار کنه ولی بی فایده بود هر جا که میرفت مرد اون را پیدا میکرد
داخل جنگل به سرعت داشت از دست آن مرد فرار میکرد ولی پاش پیچ خورد و به زمین افتاد
صدا های عجیبی میومد مثل صدای پوزخند و خنده های وحشد ناک
دخترک دستانش رو ، روی گوش هاش فشار داد که صدا رو نشوه ولی صدای اون مرد توی سرش اکو میشد رو زانو روی زمین نشست
۰۰۰۰۰
علامت ها تهیونک :_ بورا :+
۰۰۰۰۰۰
+خواهش میکنم بسته (گریه
بعد از چند مین صدای اون خنده ها قطع شد مردی به سمت اون اومد و دستش رو روی چونه دختر گذاشت و سر دخترک رو بلند کرد
_پرنسس دیگه سعی نکن از دست ددی فرار کنی چون دفعه بعدی برات بعد میشه الان هم وقت تنبیه (پوزخند
تهیونک مچ دست دخترک را گرفت و دخترک را روی شونه هاش انداخت و به سمت آن عمارت برد و به طرف اتاق برد
تهیونک بدن اون دختر رو روی تخت و شروع کرد به باز کردن کمر بندش
_هر ضربه ای که میزنم بلند بشمر اگه یادت بره که کجا بود از اول میزنم (پوزخند
تهیونک شروع کرد به زدن دختر
دخترک با چشم های اشکی شروع کرد به شمارش ضربه ها
بعد از چند ساعت ضربه زدن تهیونک از زدن دخترک دست میکشه و روش خیمه میزنع و دهنش رو نزدیک گوش دختر میکنه
_لیتل اگه یه بار دیگه فرار کنی قول نمیدم که این دفعه با تهیونک کوچولو به فاکت ندم (پورخند
تهیونگ بلند شد و از اتاق رفت بیرون
دخترک به سمت حموم رفت و شروع کرد به حموم کردن داخل وان نشست و شروع کرد به گریه کردن
+واقعا باورم نمیشه که اینجا گیر افتادم (گریه
ناگهان در حموم باز شد....
۱۴.۶k
۲۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.