~کوکمین~
~کوکمین~
!:آپا..من خوابم نمیاد
+:ولی میدونی که باید بخوابی..وگرنه عصبانی میشم
!:نه..من نمیخواااااام!
+جونگ کوک..مینجو داره اذیت میکنه..در اتاقشو باز کرد و نگاهی به تخت انداخت..
+:میخواد پیش ما بخوابه؛جونگ کوک همینطوری که به صفحه گوشیش داشت نگاه میکرد،بدون توجه به جیمین نفس عمیقی کشید..
-:خب بیاد بخوابه
!:میسییییییییی:>
وقتی باهام به سمت تخت رفتن..جیمین آروم کنار جونگ کوک دراز کشید..
+:چیزی شده؟
-:نه چی میخواد بشه؟!
!:من وسط شما میخوابم..مینجو با خنده بین دو پسر دراز کشید و با سرعت به صورت هر دوشون نگاه کرد
!:قهرید؟
+:ما؟ نه..قهر چرا؟!
!:اخه آپا کوکی مثل همیشه قبل از خواب بغلت نمیکنه..
جونگ کوک آروم خندید..-:من هنوز تصمیم برای خواب ندارم،هر وقت خواستم بخوابم هم تو رو بغلم میکنم و میبوسم و هم آپا جیمینو..باشه؟
+:هرهر..بچه رو گول نزن
-:جدی بودم.. !:باش..مینجو بوسه ای رو گونه جیمین و بعد رو گونه جونگ کوک گذاشت
!:شب بخیرررر..
+:شب بخیر قشنگم.. -:قشنگت؟جونگ کوک گوشی رو کنار گذاشت و از تخت پایین اومد..وقتی به سمت چپ تخت رسید آروم دراز کشید..
-:برو اونورتر..جیمین؛مینجو رو از خودش دور کرد و برای جونگ کوک جا باز کرد..+هووم؟ دستاشو آروم دور کمر جیمین حلقه کرد و به خودش چسبوند و آروم زمزمه کرد..
-:مینجو..قشنگ توعه!؟ +:اره..
آروم خندید و دستشو روی لباش گذاشت.+:مشکلیه؟
-:اره..من فقط قشنگ توام..میدونی که مثل صگ حسودم
+:باشه..آروم به سمت جونگ کوک برگشت و بوسه ای رو لباش گذاشت..
+:پس~شب بخیر قشنگم:> و دستای جونگ کوک رو،روی موهاش حس کرد که در حال نوازش کردنشون بود~
~the AND~
این رو یکی از دوستای خوشملم نوشته بود که من به طور خلاصه براتون نوشتم..اگه درخواستی از بقیه اعضا دارید حتما بگید تا براتون بزارم:)🍬💜
!:آپا..من خوابم نمیاد
+:ولی میدونی که باید بخوابی..وگرنه عصبانی میشم
!:نه..من نمیخواااااام!
+جونگ کوک..مینجو داره اذیت میکنه..در اتاقشو باز کرد و نگاهی به تخت انداخت..
+:میخواد پیش ما بخوابه؛جونگ کوک همینطوری که به صفحه گوشیش داشت نگاه میکرد،بدون توجه به جیمین نفس عمیقی کشید..
-:خب بیاد بخوابه
!:میسییییییییی:>
وقتی باهام به سمت تخت رفتن..جیمین آروم کنار جونگ کوک دراز کشید..
+:چیزی شده؟
-:نه چی میخواد بشه؟!
!:من وسط شما میخوابم..مینجو با خنده بین دو پسر دراز کشید و با سرعت به صورت هر دوشون نگاه کرد
!:قهرید؟
+:ما؟ نه..قهر چرا؟!
!:اخه آپا کوکی مثل همیشه قبل از خواب بغلت نمیکنه..
جونگ کوک آروم خندید..-:من هنوز تصمیم برای خواب ندارم،هر وقت خواستم بخوابم هم تو رو بغلم میکنم و میبوسم و هم آپا جیمینو..باشه؟
+:هرهر..بچه رو گول نزن
-:جدی بودم.. !:باش..مینجو بوسه ای رو گونه جیمین و بعد رو گونه جونگ کوک گذاشت
!:شب بخیرررر..
+:شب بخیر قشنگم.. -:قشنگت؟جونگ کوک گوشی رو کنار گذاشت و از تخت پایین اومد..وقتی به سمت چپ تخت رسید آروم دراز کشید..
-:برو اونورتر..جیمین؛مینجو رو از خودش دور کرد و برای جونگ کوک جا باز کرد..+هووم؟ دستاشو آروم دور کمر جیمین حلقه کرد و به خودش چسبوند و آروم زمزمه کرد..
-:مینجو..قشنگ توعه!؟ +:اره..
آروم خندید و دستشو روی لباش گذاشت.+:مشکلیه؟
-:اره..من فقط قشنگ توام..میدونی که مثل صگ حسودم
+:باشه..آروم به سمت جونگ کوک برگشت و بوسه ای رو لباش گذاشت..
+:پس~شب بخیر قشنگم:> و دستای جونگ کوک رو،روی موهاش حس کرد که در حال نوازش کردنشون بود~
~the AND~
این رو یکی از دوستای خوشملم نوشته بود که من به طور خلاصه براتون نوشتم..اگه درخواستی از بقیه اعضا دارید حتما بگید تا براتون بزارم:)🍬💜
۵.۵k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.