^ادامه تک پارتی تهیونگ^
اومد کنارت نشست و با لبخند بهت نگاه میکرد که گفت:بنظرم..الان زوده بچه دار بشیم!
چهره ات از حالت ذوق به تعجب تبدیل شد..
با اخم ازش پرسیدی:یعنی چی؟!
با قهقهه زدن جوابت رو داد:چون اول باید تورو بزرگ کنم حنا..
سعی کردی نخندی و اخم کنی..اما موفق نشدی و زدی زیر خنده..
همینطور قهقهه میزدی و بهش خیره شده بودی که گفت:حقیقته حنا!
بغلش کردی و با کیوتی تمام گفتی:پس دخترت رو بزرگ کن کیم!..
و با لبخند بهش خیره شدی که بو*سه ای رو لب هات کاشت و با چشمای عاشقش بهت خیره شد....
ممنونم ازت قندعسل✨🤏🏻
@jeon_glory
چهره ات از حالت ذوق به تعجب تبدیل شد..
با اخم ازش پرسیدی:یعنی چی؟!
با قهقهه زدن جوابت رو داد:چون اول باید تورو بزرگ کنم حنا..
سعی کردی نخندی و اخم کنی..اما موفق نشدی و زدی زیر خنده..
همینطور قهقهه میزدی و بهش خیره شده بودی که گفت:حقیقته حنا!
بغلش کردی و با کیوتی تمام گفتی:پس دخترت رو بزرگ کن کیم!..
و با لبخند بهش خیره شدی که بو*سه ای رو لب هات کاشت و با چشمای عاشقش بهت خیره شد....
ممنونم ازت قندعسل✨🤏🏻
@jeon_glory
۱.۹k
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.