سناریو
وقتی بعد اعتراف داخل رستوران ، توی
راه برگشت خونه این و میگی
_فانوسن دوسم داری
جونی*نه شوخی کردم بخندیم
جین*اومم درواقع باید به آینه این چیزارو
که به تو گفتم و میگفتم اما موقعی که توی
چشمات....خود هندساممو دیدم تصمیم
گرفتم این چیزارو بهت بگم
یونگی*آهههه همچی واست یه شوخیه؟
<اصن گنگی از بچم میباره یلحظت
شوگولو با صدای بمش و پرسیدن این
سوال تصور کنین....اصن عففف>
هوپی*بله مهتاب شبای تاریکم<اوووو
ماشالله اصن هوپیمون خیلی خوب مخ
میزنه😂>
جیمین*وایمیسته و نگاهت میکنه و با
لحن خنده داری میگه
_نه عزیزم شوخی بود میخواستم یکم
مَردمو اصکل کنیم بخندیم
تهته*وقتی میدونی واقعا دوست دارم
چرا میپرسی؟
جیکی*هومم نمیدونم نظر خودت چیه؟
راه برگشت خونه این و میگی
_فانوسن دوسم داری
جونی*نه شوخی کردم بخندیم
جین*اومم درواقع باید به آینه این چیزارو
که به تو گفتم و میگفتم اما موقعی که توی
چشمات....خود هندساممو دیدم تصمیم
گرفتم این چیزارو بهت بگم
یونگی*آهههه همچی واست یه شوخیه؟
<اصن گنگی از بچم میباره یلحظت
شوگولو با صدای بمش و پرسیدن این
سوال تصور کنین....اصن عففف>
هوپی*بله مهتاب شبای تاریکم<اوووو
ماشالله اصن هوپیمون خیلی خوب مخ
میزنه😂>
جیمین*وایمیسته و نگاهت میکنه و با
لحن خنده داری میگه
_نه عزیزم شوخی بود میخواستم یکم
مَردمو اصکل کنیم بخندیم
تهته*وقتی میدونی واقعا دوست دارم
چرا میپرسی؟
جیکی*هومم نمیدونم نظر خودت چیه؟
۵.۷k
۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.