وقتی بهت خیانت میکنه
...ویو کوک...
داشتم حرف میزدم دختر حداقل بزار منم خدافظی کنم.داشتم با خودم حرف میزدم که در زده شد و لیا اومد تو
لیا=میبینم زنت داره میره پارتی...کی میدونه شاید داره با یه پسر میره؟!..هوم
کوک=لیا خفه شو . از اینجا برو ...حوصله تو یکی رو ندارم
لیا=باشه بابا نمیخوام بخورمت که ....اومدم بگم که آقای چان اومده تا باهات قرارداد بلنده
کوک=بگو بیاد
بعد رفتن آقای چان یه خورده فکرم مشغول بود یعنی ا/ت با پسر میره پارتی یا با جیا....آه این چه فکریه که من میکنم.داشتم با خودم حرف میزدم که به گوشیم پیام اومدم از طرف ا/ت بود حتما عکسشو فرستاده (اسلاید بعدی)بهش زنگ زدم
...مکالمه کوک با ا/ت...
کوک=الو..
ا/ت=سلام کوک ...کوک توروخدا نگو که از لباسم خوشا نیومده
کوک=نه ...فقط میخواستم بپرسم محل برگزاری پارتی کجاست
ا/ت=اهااا...خب نزدیک برج بوسان دو خیابون پایین تر
کوک=باشه فقط یه چیز دیگه....با کی میری؟
ا/ت=کوک این چه سوالیه معلومه با جیا میرم
کوک=باشه پس برو تا زود تر بیای خونه
ا/ت=باشه بای
کوک=بای
...پایان مکالمه...
...ویو ا/ت...
نمیفهمم چرا کوک یدفه اینجوری شد... بگذریم برم دنبال جیا رسیدم به خونه جیا بهش پیام دادم اومد پایین اما تنها نبود با دوست پسرش بود
ا/ت =جیا مگه قرار نبود تنها بریم
الکس(دوست پسر جیا)=اگه من مزاحمت میتونم برم
جیا=نبابا تو باید بیای ...اینجوری که خوش نمیگذره..ا/ت لطفاااااا
ا/ت=باشه بابا پس به یه شرط
جیا و الکس همزمان=چی
ا/ت=الکس باید رانندگی کنه..منم عقب میشینم
الکس=باشه مشکلی ندارم
بعد این حرف الکس ا/ت از ماشین پیاده شد و الکس و جیا جلو نشستن و به سمت پارتی حرکت کردن
...ویو کوک...
نمیدونم چرا ولی یه حسی بهم میگف که باید برم پیش ا/ت از در خارج شدم که لیا جلومو گرفت خواستم برم که یه عکس بهم نشون داد ....اون...اون...ا/ت بود که یه پسر بغلش کرده بود....
-------------------------------------------------------
ادامه پارت بعد
لایک و کامنت فراموش نشه
داشتم حرف میزدم دختر حداقل بزار منم خدافظی کنم.داشتم با خودم حرف میزدم که در زده شد و لیا اومد تو
لیا=میبینم زنت داره میره پارتی...کی میدونه شاید داره با یه پسر میره؟!..هوم
کوک=لیا خفه شو . از اینجا برو ...حوصله تو یکی رو ندارم
لیا=باشه بابا نمیخوام بخورمت که ....اومدم بگم که آقای چان اومده تا باهات قرارداد بلنده
کوک=بگو بیاد
بعد رفتن آقای چان یه خورده فکرم مشغول بود یعنی ا/ت با پسر میره پارتی یا با جیا....آه این چه فکریه که من میکنم.داشتم با خودم حرف میزدم که به گوشیم پیام اومدم از طرف ا/ت بود حتما عکسشو فرستاده (اسلاید بعدی)بهش زنگ زدم
...مکالمه کوک با ا/ت...
کوک=الو..
ا/ت=سلام کوک ...کوک توروخدا نگو که از لباسم خوشا نیومده
کوک=نه ...فقط میخواستم بپرسم محل برگزاری پارتی کجاست
ا/ت=اهااا...خب نزدیک برج بوسان دو خیابون پایین تر
کوک=باشه فقط یه چیز دیگه....با کی میری؟
ا/ت=کوک این چه سوالیه معلومه با جیا میرم
کوک=باشه پس برو تا زود تر بیای خونه
ا/ت=باشه بای
کوک=بای
...پایان مکالمه...
...ویو ا/ت...
نمیفهمم چرا کوک یدفه اینجوری شد... بگذریم برم دنبال جیا رسیدم به خونه جیا بهش پیام دادم اومد پایین اما تنها نبود با دوست پسرش بود
ا/ت =جیا مگه قرار نبود تنها بریم
الکس(دوست پسر جیا)=اگه من مزاحمت میتونم برم
جیا=نبابا تو باید بیای ...اینجوری که خوش نمیگذره..ا/ت لطفاااااا
ا/ت=باشه بابا پس به یه شرط
جیا و الکس همزمان=چی
ا/ت=الکس باید رانندگی کنه..منم عقب میشینم
الکس=باشه مشکلی ندارم
بعد این حرف الکس ا/ت از ماشین پیاده شد و الکس و جیا جلو نشستن و به سمت پارتی حرکت کردن
...ویو کوک...
نمیدونم چرا ولی یه حسی بهم میگف که باید برم پیش ا/ت از در خارج شدم که لیا جلومو گرفت خواستم برم که یه عکس بهم نشون داد ....اون...اون...ا/ت بود که یه پسر بغلش کرده بود....
-------------------------------------------------------
ادامه پارت بعد
لایک و کامنت فراموش نشه
۱۶.۲k
۲۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.