تحلیل واقعه عاشورا
محرم ماه پیروزی خون بر شمشیر
در ایام ماه محرم هر شب مطالبی از کتاب ارزشمند تحلیل واقعه عاشورا از آثار علامه شهید مرتضی مطهری را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
تحلیل واقعه عاشورا
(ادامه مطلب از شب گذشته)
امام حسین در مسجد مدینه بودند. عبداللّه بن زبیر هم در مسجد نشسته بود. مأمور حاکم مدینه هر دو نفر را دعوت کرد که نزد حاکم بروند. گفتند تو برو، بعد ما مىآییم. عبداللّه بن زبیر از امام سؤال کرد که در این وقت به چه مناسبت ما را خواستهاند؟ امام حسین فرمود حدس من این است که جبّارشان مرده است و ما [ را براى بیعت مىخواهند.] همینطور هم بود. امام حسین را به خانه خودشان دعوت کردند. امام پیشبینى مىفرمود که ممکن است در اینجا از او بیعت بخواهند، او امتناع مىکند، بعد اینها فکر مىکنند که اگر امام حسین از اینجا بیرون برود بعدا حریفش نشوند، بهتر این است که در همین جا حسین را از بین ببریم. این بود که گروهى از بنىهاشم را همراه خودش برد. فرمود: شما پشت در بمانید. اگر دیدید صداى من بلند شد بریزید در خانه. آن تمهید اجرا نشد. اولاً خود حاکم مدینه حاضر نشد و بعد هم پیشبینى و تدارکى که اباعبداللّه کرده بود مجال نمىداد. قضیه برعکس شد، تا مروان چنین جملهاى گفت اباعبداللّه یقه او را گرفت و وى را به زمین کوبید و گفت: تو مىخواهى مرا بکشى؟! قضیه گذشت. روزى همین مروان در کوچه چشمش به اباعبداللّه افتاد، آمد و با نرمى و ملایمت سلام و تعارفى کرد و گفت: یا اباعبداللّه! من مىخواهم یک نصیحت به تو بکنم، از من بشنو اگر با یزید بیعت بکنى همه چیزت تأمین مىشود. مصلحت تو اقتضا مىکند که با یزید بیعت بکنى. امام حسین چه جواب داد؟ نفرمود که مصلحت شخص من یعنى منفعت شخص من چنین اقتضایى نمىکند، فرمود پس اسلام چه مىشود: وَ عَلَى الْإِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ19 اما از آن طرف باید فاتحه اسلام را براى همیشه بخوانیم؛ یعنى اینکه تو مىگویى که من با یزید سازش و بیعت کنم معنایش این است که فناى اسلام را براى همیشه امضا مىکنم، و چنین چیزى محال است.
تفکیک میان اسلام و خلافت اسلامى
این است که مىگوییم نهضت امام حسین یک نقطه عطف در تاریخ اسلام است. از آن روز، دیگر مسئله خلافت و اولیاى امورى که بر اوضاع مسلمین مسلطند با خود اسلام کاملاً دو مسئله است [ و این یک] مسئله جدى در عالم اسلام است. از آن پس نهضتهایى در درون دنیاى اسلام پیدا مىشد علیه دستگاه خلافت و به نفع اسلام. خلافت در یک طرف قرار گرفت و اسلام در طرف دیگر. این ماسک از چهره خلافت دور شد، مردم فهمیدند که اسلام را با خلافت نباید یکى بدانند
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
در ایام ماه محرم هر شب مطالبی از کتاب ارزشمند تحلیل واقعه عاشورا از آثار علامه شهید مرتضی مطهری را با تأمل و دقت مطالعه کنیم.
تحلیل واقعه عاشورا
(ادامه مطلب از شب گذشته)
امام حسین در مسجد مدینه بودند. عبداللّه بن زبیر هم در مسجد نشسته بود. مأمور حاکم مدینه هر دو نفر را دعوت کرد که نزد حاکم بروند. گفتند تو برو، بعد ما مىآییم. عبداللّه بن زبیر از امام سؤال کرد که در این وقت به چه مناسبت ما را خواستهاند؟ امام حسین فرمود حدس من این است که جبّارشان مرده است و ما [ را براى بیعت مىخواهند.] همینطور هم بود. امام حسین را به خانه خودشان دعوت کردند. امام پیشبینى مىفرمود که ممکن است در اینجا از او بیعت بخواهند، او امتناع مىکند، بعد اینها فکر مىکنند که اگر امام حسین از اینجا بیرون برود بعدا حریفش نشوند، بهتر این است که در همین جا حسین را از بین ببریم. این بود که گروهى از بنىهاشم را همراه خودش برد. فرمود: شما پشت در بمانید. اگر دیدید صداى من بلند شد بریزید در خانه. آن تمهید اجرا نشد. اولاً خود حاکم مدینه حاضر نشد و بعد هم پیشبینى و تدارکى که اباعبداللّه کرده بود مجال نمىداد. قضیه برعکس شد، تا مروان چنین جملهاى گفت اباعبداللّه یقه او را گرفت و وى را به زمین کوبید و گفت: تو مىخواهى مرا بکشى؟! قضیه گذشت. روزى همین مروان در کوچه چشمش به اباعبداللّه افتاد، آمد و با نرمى و ملایمت سلام و تعارفى کرد و گفت: یا اباعبداللّه! من مىخواهم یک نصیحت به تو بکنم، از من بشنو اگر با یزید بیعت بکنى همه چیزت تأمین مىشود. مصلحت تو اقتضا مىکند که با یزید بیعت بکنى. امام حسین چه جواب داد؟ نفرمود که مصلحت شخص من یعنى منفعت شخص من چنین اقتضایى نمىکند، فرمود پس اسلام چه مىشود: وَ عَلَى الْإِسْلامِ السَّلامُ اِذْ قَدْ بُلِیَتِ الْأُمَّةُ بِراعٍ مِثْلِ یَزیدَ19 اما از آن طرف باید فاتحه اسلام را براى همیشه بخوانیم؛ یعنى اینکه تو مىگویى که من با یزید سازش و بیعت کنم معنایش این است که فناى اسلام را براى همیشه امضا مىکنم، و چنین چیزى محال است.
تفکیک میان اسلام و خلافت اسلامى
این است که مىگوییم نهضت امام حسین یک نقطه عطف در تاریخ اسلام است. از آن روز، دیگر مسئله خلافت و اولیاى امورى که بر اوضاع مسلمین مسلطند با خود اسلام کاملاً دو مسئله است [ و این یک] مسئله جدى در عالم اسلام است. از آن پس نهضتهایى در درون دنیاى اسلام پیدا مىشد علیه دستگاه خلافت و به نفع اسلام. خلافت در یک طرف قرار گرفت و اسلام در طرف دیگر. این ماسک از چهره خلافت دور شد، مردم فهمیدند که اسلام را با خلافت نباید یکى بدانند
ادامه مطلب را فردا شب ببینیم
۴۴۱
۱۴ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.