فرشته نجات من (پارت ۳)
از شنبه ، درگیر امتحانات میشیم و نمیتونم وقت کنیم با گربه هامون باشیم...
من : بچه ها ، ما از شنبه درگیر امتحانات میشیم شنبه هم امتحان ریاضی داریم... نمیخواین بخونین؟
یوتسوبا : آره خوب کردی گفتی ... داشت یادم میرفت
نینو : اوهوم ولی کی میخواد از گربه هامون مراقبت کنه؟
میکو : بنظرم گربه هامون رو برای مدتی که امتحان داریم ، پیش خانواده فوتارو بزاریم
من : آره میکو چان فکر خوبیه ، مخصوصا رایحا اون با گربه ها عالیه!
ایچیکا : منتظر چی هستین؟ دخترا پیش به سوی خونهی خانوادهی اوئسوگی_سان!
یوتسوبا : یوهو بزن بریممممممم
در خونه رو زدیم و یکم منتظر موندیم
رایحا: اومدم اومدم!
رایحا : شمایین بچه ها؟ وایی ببخشید معطلتون کردم!
نینو : ما میخوایم گربه هامون رو بدیم بهت چون امتحان داریم
ایچیکا : این چه طرز حرف زدنه؟
نینو : برو بابا تو هم من که دارم باکلاس حرف میزنم!
رایحا : سرده بیاین تو!
من : بچه ها ، ما از شنبه درگیر امتحانات میشیم شنبه هم امتحان ریاضی داریم... نمیخواین بخونین؟
یوتسوبا : آره خوب کردی گفتی ... داشت یادم میرفت
نینو : اوهوم ولی کی میخواد از گربه هامون مراقبت کنه؟
میکو : بنظرم گربه هامون رو برای مدتی که امتحان داریم ، پیش خانواده فوتارو بزاریم
من : آره میکو چان فکر خوبیه ، مخصوصا رایحا اون با گربه ها عالیه!
ایچیکا : منتظر چی هستین؟ دخترا پیش به سوی خونهی خانوادهی اوئسوگی_سان!
یوتسوبا : یوهو بزن بریممممممم
در خونه رو زدیم و یکم منتظر موندیم
رایحا: اومدم اومدم!
رایحا : شمایین بچه ها؟ وایی ببخشید معطلتون کردم!
نینو : ما میخوایم گربه هامون رو بدیم بهت چون امتحان داریم
ایچیکا : این چه طرز حرف زدنه؟
نینو : برو بابا تو هم من که دارم باکلاس حرف میزنم!
رایحا : سرده بیاین تو!
۳.۱k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.