•همه صدمه می بینند 🥀✨️
•همه صدمه میبینند 🥀✨️
پارت (۱۵)
که کوک گفت : چیکار کنم خوب خیلی وقت بود که باهم نبودیم.... و به نگاه به سمت راستش که ا.ت خوابیده بود کرد دید ا.ت داره مظلومانه و با چشای گریه ای بهش نگاه میکنه که ا.ت و تو بغلش گرفت و گفت بیب ببخشید بیا بغلم ا.ت: آرون و بابغض گفت هیی دارم بهت میگم آروم باش وحشیی هعی بدتر میکنی اشغال الان کی جواب دل درد منو میدی هااااا و شروع کرد به آروم گریه کرد..
کوک : خوب عشقم معذرت خواهی کردم دیگه چیکار کنم ؟؟؟ هان به بوسه ای روی لب ا.ت زد ا.ت : برو اونورررر اوففف. کوک : بطری آبی که روی میز بود رو برداشت و سمت ه.ت رفت روی تخت نشست و گفت بیا یذره آب بخور .... ا.ت : دل دردش شدید تر شد با بغض آب و گرفت و با بغضم خورد ... و گفت : میشه بریم حموم کوک : عشقم داره میگه پس حرفی توش نیستت... من آب و پر میکنم تو وان بعد میان پیشت اوکی ا.ت : اوهوم باشه 😮💨
.......
پارت (۱۵)
که کوک گفت : چیکار کنم خوب خیلی وقت بود که باهم نبودیم.... و به نگاه به سمت راستش که ا.ت خوابیده بود کرد دید ا.ت داره مظلومانه و با چشای گریه ای بهش نگاه میکنه که ا.ت و تو بغلش گرفت و گفت بیب ببخشید بیا بغلم ا.ت: آرون و بابغض گفت هیی دارم بهت میگم آروم باش وحشیی هعی بدتر میکنی اشغال الان کی جواب دل درد منو میدی هااااا و شروع کرد به آروم گریه کرد..
کوک : خوب عشقم معذرت خواهی کردم دیگه چیکار کنم ؟؟؟ هان به بوسه ای روی لب ا.ت زد ا.ت : برو اونورررر اوففف. کوک : بطری آبی که روی میز بود رو برداشت و سمت ه.ت رفت روی تخت نشست و گفت بیا یذره آب بخور .... ا.ت : دل دردش شدید تر شد با بغض آب و گرفت و با بغضم خورد ... و گفت : میشه بریم حموم کوک : عشقم داره میگه پس حرفی توش نیستت... من آب و پر میکنم تو وان بعد میان پیشت اوکی ا.ت : اوهوم باشه 😮💨
.......
۵۶۷
۰۴ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.