P4
P4
کوک دوید سمت حیاط منم پشت سرش رفتم پدرم تو حیاط بود و پشتش یک باند مافیایی بزرگ
ا.ت :کوک من نمیدونستم بابام عضو مافیاست
کوک: ولی من میدونستم و از همین میترسیدم
کوک ویو
ا.ت تازه فهمیده بود پدرش مافیاست اما
پدرش هم نمیدونست که من بزرگ ترین مافیای کره ام
ا.ت ویو
خیلی ترسیدم نمیدونستم پدرم مافیاست
همون موقع دیدم از در پشتی خونه کوک یک باند مافیایی بزرگتر اومدن اما اونا با کوک بودن دیگه اصلا توقع اینو نداشتم
کوک :ا.ت برو تو
ا.ت :با باباشه
رفتم بالا تو اتاقم به لونا زنگ زدم همه چیز رو گفتم بهش شوک شده بود
پرش زمانی به ۲ساعت بعد
ا.ت ویو
هوا تاریک شده بود کوک هنوز نیومده بود تو حیاط هم کسی نبود کوک هم گوشیش رو تو خونه گذاشته بود همون لحظه کوک از در اومد تو دستش زخمی شده بود گوشه لبش خونی بود
رفتم بغلش کردم
ا.ت :کجا بودی چرا انقدر دیر اومدی خیلی ترسیدم
کوک :چیزی نیس ولش کن
ا.ت:باشه بیا دستت رو پانسمان کنم
کوک :نمیخواد
ا.ت:🙄🔪🩸………..
کوک:باشه
کوک ویو
ت دستمو پانسمان کرد رفتیم بخوابیم
که دیدم ا.ت دوید سمت دستشویی رفتم دنبالش………….
شرایط
۲۵لایک
۳۰کامنت
کوک دوید سمت حیاط منم پشت سرش رفتم پدرم تو حیاط بود و پشتش یک باند مافیایی بزرگ
ا.ت :کوک من نمیدونستم بابام عضو مافیاست
کوک: ولی من میدونستم و از همین میترسیدم
کوک ویو
ا.ت تازه فهمیده بود پدرش مافیاست اما
پدرش هم نمیدونست که من بزرگ ترین مافیای کره ام
ا.ت ویو
خیلی ترسیدم نمیدونستم پدرم مافیاست
همون موقع دیدم از در پشتی خونه کوک یک باند مافیایی بزرگتر اومدن اما اونا با کوک بودن دیگه اصلا توقع اینو نداشتم
کوک :ا.ت برو تو
ا.ت :با باباشه
رفتم بالا تو اتاقم به لونا زنگ زدم همه چیز رو گفتم بهش شوک شده بود
پرش زمانی به ۲ساعت بعد
ا.ت ویو
هوا تاریک شده بود کوک هنوز نیومده بود تو حیاط هم کسی نبود کوک هم گوشیش رو تو خونه گذاشته بود همون لحظه کوک از در اومد تو دستش زخمی شده بود گوشه لبش خونی بود
رفتم بغلش کردم
ا.ت :کجا بودی چرا انقدر دیر اومدی خیلی ترسیدم
کوک :چیزی نیس ولش کن
ا.ت:باشه بیا دستت رو پانسمان کنم
کوک :نمیخواد
ا.ت:🙄🔪🩸………..
کوک:باشه
کوک ویو
ت دستمو پانسمان کرد رفتیم بخوابیم
که دیدم ا.ت دوید سمت دستشویی رفتم دنبالش………….
شرایط
۲۵لایک
۳۰کامنت
۴.۰k
۰۷ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.