part4
#part4
11سال بعد:
حامی-پناه بابایی شام امادست بیاد
پناه-اومدم
حامی-عجب ماکارانی ای شدش
اومدی پاه
پناه-الان بیام دیگهه
حامی-دودیقه سرت و ازای پدت بکش بیرون
یه هوایی بخوری
پناه-بابا از صب درس میخودم خوب الان دودیقه برداشتم
بازی کنم
حامی-ماه بدم امتحاناتت شروع میهش
ای پدت و باید جمع کنم
پناه-بله دیگه بلاخره بی تحریم که نمیشه
حامی-تیکه ننداز
بسته اینقد
پناه-بله
نبابا پیشرفت کردی بابایی خوشمزه شده
حامی-خواهش میکم بلاخره اموزش های مامان لیالست دیگه
درسای شنب رو خوندی همشو
پناه-بله
یه تحقیقم داشتم
درمورد تارعنکوبت
حامی-خوب
پناه-انجاتم دادم حالا یه نگایی بهش بنداز کمک کن درستش کنم
میدونی دیگه معلم علوممون زیادی سخت گیره
حامی-دیگه 12ساله دختر خودت باید بتونی انجام بدی
پناه-این یبارو کمک کن ازدفعه بد خودم
حامی-خیلی خوب
کلاس نقاشی داری شنبه اره؟
پناه-اره
میرسونیم
حامی-من شنبه کلی کار دارم
به خاله محیا میگم ببرتت(محیا خدمتکار خونه ی حامی هست)
پناه-حله پس بابا
حامی-جانم
پناه-فردا جعمستا
حامی-میدونم
چیکاریم فردا
پناه-بریم پیش مامان
هفته پیشم نرفتیم بهشت زهرا
حامی-اوکی بعدش
پناه-با عمه بریم سهربازی
شامم که مثل همیشه خونه مامان لیلیم
حامی-باشه پس
پناه-بد شام برج جرعت باز ی کنیم
حامی-یه شرط داره
پناه-چی
حامی-هرکی ببازه طرفارو میشوره
پناه-قبوله
حامی-بد ازشام
با پناه برج بازی کردیم
من باختم و طرفارو شستم
بدشم یه فیلم کمدی دیدم پدر دختری و
پاه خوابید منم باگوشیم ور رفتم و
یکم کتاب خوندم و خوابیدم...
#mylost
#حامیم#رمان
11سال بعد:
حامی-پناه بابایی شام امادست بیاد
پناه-اومدم
حامی-عجب ماکارانی ای شدش
اومدی پاه
پناه-الان بیام دیگهه
حامی-دودیقه سرت و ازای پدت بکش بیرون
یه هوایی بخوری
پناه-بابا از صب درس میخودم خوب الان دودیقه برداشتم
بازی کنم
حامی-ماه بدم امتحاناتت شروع میهش
ای پدت و باید جمع کنم
پناه-بله دیگه بلاخره بی تحریم که نمیشه
حامی-تیکه ننداز
بسته اینقد
پناه-بله
نبابا پیشرفت کردی بابایی خوشمزه شده
حامی-خواهش میکم بلاخره اموزش های مامان لیالست دیگه
درسای شنب رو خوندی همشو
پناه-بله
یه تحقیقم داشتم
درمورد تارعنکوبت
حامی-خوب
پناه-انجاتم دادم حالا یه نگایی بهش بنداز کمک کن درستش کنم
میدونی دیگه معلم علوممون زیادی سخت گیره
حامی-دیگه 12ساله دختر خودت باید بتونی انجام بدی
پناه-این یبارو کمک کن ازدفعه بد خودم
حامی-خیلی خوب
کلاس نقاشی داری شنبه اره؟
پناه-اره
میرسونیم
حامی-من شنبه کلی کار دارم
به خاله محیا میگم ببرتت(محیا خدمتکار خونه ی حامی هست)
پناه-حله پس بابا
حامی-جانم
پناه-فردا جعمستا
حامی-میدونم
چیکاریم فردا
پناه-بریم پیش مامان
هفته پیشم نرفتیم بهشت زهرا
حامی-اوکی بعدش
پناه-با عمه بریم سهربازی
شامم که مثل همیشه خونه مامان لیلیم
حامی-باشه پس
پناه-بد شام برج جرعت باز ی کنیم
حامی-یه شرط داره
پناه-چی
حامی-هرکی ببازه طرفارو میشوره
پناه-قبوله
حامی-بد ازشام
با پناه برج بازی کردیم
من باختم و طرفارو شستم
بدشم یه فیلم کمدی دیدم پدر دختری و
پاه خوابید منم باگوشیم ور رفتم و
یکم کتاب خوندم و خوابیدم...
#mylost
#حامیم#رمان
۳.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.