پارت ۱۵ تلخ و شیرین
جونگ کوک:
باهم رسیدیم خونه. وقتی توی ماشین بودیم چون گرسنه بودیم یه پیتزا سفارش دادم. غذا هم با ما رسید بود.وقتی توی آسانسور بودیم هم من و هم آیریس کلی جیغ و داد فقط برای بوی پیتزا زدیم. تا درو باز کرد رفتیم سر میز و شروع به خوردن کردیم. لپاش باد کرده بود و داشت اسکل بازی در میاورد منم بهش میخندیدم. یکدفعه گفت:بسه دیگه غذام یخید. و دوباره سرمون رفت تو غذا. غذا رو که خوریدیم و آیریس دوتا لیوان الکل رو آب زد رفتم پیشش و لوس گفتم:بیبی من اج اتاق تالیک میتسم،پیشت بخوووفم. بعد بازوش رو گرفتم و یه چشمکم بهش زدم. داغ کرد و با لگد میزد به رون پام. آیریس:گوجوووووو...منحرف، بی حیا، پسر بد، لوس، ترسو،میری خونه خودت میخوابیییی. من:یااااااا بس نزن... نزن درد داره... کی رو دیدی دوس پسرشو بزنه... تول خداا😢. دیگه نزد و گفت برم تو اتاق و اجازه داد پشش بخوابم.😏رفتم توی اتاق که با چیزی که دیدم خشکم زد. لباس خوابش. کوتاه و مشکی. برش داشتم و از بند روی شونه گرفتم و تا یه نگاه کامل بهش بندازم. یعنیییی... اینو... برای شب میپوشه؟😳حتی تصورش به اینکه چقدر توی این لباسا سکسی سخت بود. صداش زدم که بیاد و وقتی دید این دستمه سریع از دستم گرفتش و برد پشتش قایم کرد.
من:
وقتی وارد اتاق شدم و دیدم داره به لباس خوابم نگاه میکنه خجالت کشیدم. سریع رفتم ازش گرفتم و پشت خودم قایم کردم.داشت با تعجب نگام میکرد و دهنش باز مونده بود.
من:یااااا اونجوری نگاه نکن. من اینو فقط فقط پیش خودم میپوشم حالا که تو اومدی نمیپوشم. برو بخواب. جونگ کوک:ولی اگه خواستی یه موقع بپوشی صدام کن بیام😎. رفتم بیرون که هم اون لباساش رو عوض کنه هم من. وقتی برای خواب وارد شدم دیدم لباس نداره و منتظره منه. با دیدم سیکس پک هاش دلم ضعف رفت و پاهام سست شد. رفتم و کنارش نشستم. لبام رو روی گردنش فشردم و بوسیدم. کمی لبام رو خیس کردم و گفتم:کیس قبل خواب میخوای؟جونگ کوک:یس عسلم. لبام رو روی لباش قرار دادم و بوسیدم و میمکیدم. اون طعما بهترین بودن وقتی ازش جدا شدم کاملا خمار شده بود. لبام رو روی خط فکش کشیدم و زمزمه کردم: عاشقتم. جونگ کوک هم با صدای خاصش که الان کمی کلفت شده بود آروم گفت:منم عاقشتم عسلم
#جذاب
باهم رسیدیم خونه. وقتی توی ماشین بودیم چون گرسنه بودیم یه پیتزا سفارش دادم. غذا هم با ما رسید بود.وقتی توی آسانسور بودیم هم من و هم آیریس کلی جیغ و داد فقط برای بوی پیتزا زدیم. تا درو باز کرد رفتیم سر میز و شروع به خوردن کردیم. لپاش باد کرده بود و داشت اسکل بازی در میاورد منم بهش میخندیدم. یکدفعه گفت:بسه دیگه غذام یخید. و دوباره سرمون رفت تو غذا. غذا رو که خوریدیم و آیریس دوتا لیوان الکل رو آب زد رفتم پیشش و لوس گفتم:بیبی من اج اتاق تالیک میتسم،پیشت بخوووفم. بعد بازوش رو گرفتم و یه چشمکم بهش زدم. داغ کرد و با لگد میزد به رون پام. آیریس:گوجوووووو...منحرف، بی حیا، پسر بد، لوس، ترسو،میری خونه خودت میخوابیییی. من:یااااااا بس نزن... نزن درد داره... کی رو دیدی دوس پسرشو بزنه... تول خداا😢. دیگه نزد و گفت برم تو اتاق و اجازه داد پشش بخوابم.😏رفتم توی اتاق که با چیزی که دیدم خشکم زد. لباس خوابش. کوتاه و مشکی. برش داشتم و از بند روی شونه گرفتم و تا یه نگاه کامل بهش بندازم. یعنیییی... اینو... برای شب میپوشه؟😳حتی تصورش به اینکه چقدر توی این لباسا سکسی سخت بود. صداش زدم که بیاد و وقتی دید این دستمه سریع از دستم گرفتش و برد پشتش قایم کرد.
من:
وقتی وارد اتاق شدم و دیدم داره به لباس خوابم نگاه میکنه خجالت کشیدم. سریع رفتم ازش گرفتم و پشت خودم قایم کردم.داشت با تعجب نگام میکرد و دهنش باز مونده بود.
من:یااااا اونجوری نگاه نکن. من اینو فقط فقط پیش خودم میپوشم حالا که تو اومدی نمیپوشم. برو بخواب. جونگ کوک:ولی اگه خواستی یه موقع بپوشی صدام کن بیام😎. رفتم بیرون که هم اون لباساش رو عوض کنه هم من. وقتی برای خواب وارد شدم دیدم لباس نداره و منتظره منه. با دیدم سیکس پک هاش دلم ضعف رفت و پاهام سست شد. رفتم و کنارش نشستم. لبام رو روی گردنش فشردم و بوسیدم. کمی لبام رو خیس کردم و گفتم:کیس قبل خواب میخوای؟جونگ کوک:یس عسلم. لبام رو روی لباش قرار دادم و بوسیدم و میمکیدم. اون طعما بهترین بودن وقتی ازش جدا شدم کاملا خمار شده بود. لبام رو روی خط فکش کشیدم و زمزمه کردم: عاشقتم. جونگ کوک هم با صدای خاصش که الان کمی کلفت شده بود آروم گفت:منم عاقشتم عسلم
#جذاب
۸.۴k
۲۲ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.