پارت ۱۶ من خیانت نکردم
کوک ویو
بخاطر اینکه بیشتر پیشم بمونه گفتم
کوک:خانم ات هنوز کار داریم
ات:ببخشید؟
کوک:امم خب منظورم این بود که پرونده ها هنوز موندن
ات:من همرو تموم کردم سخنرانی فردام هم نوشتم
کوک:واقعا
(کوک تو ذهنش :وای خدا چه بهونه ای بیارم فکر کن فکر کن .........فهمیدمم)
کوک:خب سخنرانی رو بدید بخونم بدید بخونم
کوک ویو
سخنرانی رو داد دستم به بهترین شکل ممکن انجامش داده بود ولی بخاطر اینکه بیشتر بمونه گفتم
کوک:این افتضاح ترین سخنرانی از اول بنویسید و درست انجامش بدید
ات:اخه....
کوک:دوست ندارم رو حرفم حرف بزنی
ات:هوفففف باشه
کوک :نقشم گرفت (آروم)
ات ویو
امروز قرار بود مین هو و مین جه رو ببرم شهر بازی ولی بخاطر کوک نتونستم تو همین فکرا بودم که داهیون بهم زنگ زد جواب دادم
ات :سلام
داهیون :سلام ات خوبی ؟
ات: مرسی تو خوبی ؟
داهیون: مرسی ات من جه مین هو هی بهو نت رو میگیرین هی میگن مامان مارو میخواست ببره شهر بازی
ات:اخه من کار دارم هنوز تموم نشده گوشی رو بده به مین جه
داهیون :باشه بیا
مین هو:شلام مامانی
ات:سلام دخترم خوبی میگم من امروز کارم دیر تموم میشه فردا میبرمتون شهر بازی ولی چون امروز نتونستم ببرمتون شهر بازی امشب تا دیر وقت می تونید بیدار بمونید فیلم ببینیم به داداشتم بگو
مین هو:ملشی مامانی (بچه ها چون بچن اینجوری صحبت میکنن)
ات :خدافظ عشقم
مین هو خداحافظ مامانی
کوک ویو
عذاب وجدان گرفتم حرفشون رو شنیدم یعنی بخاطر من نتونستن برن شهر بازی ؟
کوک:خانم ات میخواید می تونید زودتر برید
ات:نه مرسی کارامو میکنم بعد میرم
کوک:من که از خدامه(اروم)
ات :چیزی گفتین
کوک:ها نه
ات: باشه
(پرش زمانی به ۹ شب)
ات:آقای جونگ کوک من کارم تموم شد دیگه میرم
کوک:اکی میخواید برسونمتون
ات :نه مرسی ماشین دارم
کوک:پس منم میام
ات:با من ؟
کوک:ام خب اره چون ماشینم خرابه
ات:خب پس بفرمائید برسونمتون
کوک ویو
چه ایده ای به ذهنم رسید
با ات از شرکت رفتیم بیرون و تو ماشین نشستیم ماشینش استم مارتین بود
(بچه ها این یه ماشین معروفه)
ات:خب آقای جئون آدرس خونتون رو بدین
کوک:خودت بلدی
ات:من؟من چرا باید آدرس یه مرد غریبه رو بلد باشم ؟
کوک:هوفف برو ......... (مثلا و ادرسه )
ات ویو
من آدرس رو بلد بودم ولی نخواستم جلوه بدم که انقدر بهش فکر کردم که ادرسش هم بلدم
داشتم میرفتم که یهو .........
خماریی
ادمین خوشملتون: خب دیگه تصور بسه برید خونه هاتون اصلا نماز صبح چند رکعت
ادمین گلتون: بچه ها خدایی این پارت خیلی زیاد شد خب دوستون دارم لطفا ناشناس هم پر کنید که اگر تونستم براتون شب پارت بزارم موچ به کلتون
بخاطر اینکه بیشتر پیشم بمونه گفتم
کوک:خانم ات هنوز کار داریم
ات:ببخشید؟
کوک:امم خب منظورم این بود که پرونده ها هنوز موندن
ات:من همرو تموم کردم سخنرانی فردام هم نوشتم
کوک:واقعا
(کوک تو ذهنش :وای خدا چه بهونه ای بیارم فکر کن فکر کن .........فهمیدمم)
کوک:خب سخنرانی رو بدید بخونم بدید بخونم
کوک ویو
سخنرانی رو داد دستم به بهترین شکل ممکن انجامش داده بود ولی بخاطر اینکه بیشتر بمونه گفتم
کوک:این افتضاح ترین سخنرانی از اول بنویسید و درست انجامش بدید
ات:اخه....
کوک:دوست ندارم رو حرفم حرف بزنی
ات:هوفففف باشه
کوک :نقشم گرفت (آروم)
ات ویو
امروز قرار بود مین هو و مین جه رو ببرم شهر بازی ولی بخاطر کوک نتونستم تو همین فکرا بودم که داهیون بهم زنگ زد جواب دادم
ات :سلام
داهیون :سلام ات خوبی ؟
ات: مرسی تو خوبی ؟
داهیون: مرسی ات من جه مین هو هی بهو نت رو میگیرین هی میگن مامان مارو میخواست ببره شهر بازی
ات:اخه من کار دارم هنوز تموم نشده گوشی رو بده به مین جه
داهیون :باشه بیا
مین هو:شلام مامانی
ات:سلام دخترم خوبی میگم من امروز کارم دیر تموم میشه فردا میبرمتون شهر بازی ولی چون امروز نتونستم ببرمتون شهر بازی امشب تا دیر وقت می تونید بیدار بمونید فیلم ببینیم به داداشتم بگو
مین هو:ملشی مامانی (بچه ها چون بچن اینجوری صحبت میکنن)
ات :خدافظ عشقم
مین هو خداحافظ مامانی
کوک ویو
عذاب وجدان گرفتم حرفشون رو شنیدم یعنی بخاطر من نتونستن برن شهر بازی ؟
کوک:خانم ات میخواید می تونید زودتر برید
ات:نه مرسی کارامو میکنم بعد میرم
کوک:من که از خدامه(اروم)
ات :چیزی گفتین
کوک:ها نه
ات: باشه
(پرش زمانی به ۹ شب)
ات:آقای جونگ کوک من کارم تموم شد دیگه میرم
کوک:اکی میخواید برسونمتون
ات :نه مرسی ماشین دارم
کوک:پس منم میام
ات:با من ؟
کوک:ام خب اره چون ماشینم خرابه
ات:خب پس بفرمائید برسونمتون
کوک ویو
چه ایده ای به ذهنم رسید
با ات از شرکت رفتیم بیرون و تو ماشین نشستیم ماشینش استم مارتین بود
(بچه ها این یه ماشین معروفه)
ات:خب آقای جئون آدرس خونتون رو بدین
کوک:خودت بلدی
ات:من؟من چرا باید آدرس یه مرد غریبه رو بلد باشم ؟
کوک:هوفف برو ......... (مثلا و ادرسه )
ات ویو
من آدرس رو بلد بودم ولی نخواستم جلوه بدم که انقدر بهش فکر کردم که ادرسش هم بلدم
داشتم میرفتم که یهو .........
خماریی
ادمین خوشملتون: خب دیگه تصور بسه برید خونه هاتون اصلا نماز صبح چند رکعت
ادمین گلتون: بچه ها خدایی این پارت خیلی زیاد شد خب دوستون دارم لطفا ناشناس هم پر کنید که اگر تونستم براتون شب پارت بزارم موچ به کلتون
۱۴.۱k
۱۹ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.