پارت 15
ات:فاصلشو با صورتم به صفر رسونده بود که ضربان قلبم به شدت بالا رفته بود شت نمی دونم چش شده بود فک کنم کل عالم خبر دار شدن که من عاشقش شدم؟ ولی مگه قرار نبود لون منو عاشق زندگیم کنه؟ شاید زندگيم شده خودش؟ گرمی لباشو روی لبام احساس کردم که
سوک: یاااااااا مَ.... شتتتت بد موقع اومدم
ات: تا صداس سوک اومد سریع هولش دادم و از تخت افتاد پایین...... اَی لعنت بهتتتتت مامان بهت یاد نداده وقتی خواستی وارد اتاق یکی دیگه شی در بزنی هوففف
سوک: ب.. بب.. بخشید ( با خجالت و خنده) شما به کارتون ادامه بدین بای... درو بستم شونه هامو از ذوق بالا پایین کردم از بچگی دوست داشتم همچین موقعیت هایی رو گیر بیارم
ات: یااااا تو حالات خوبه؟؟؟
جیمین : آخ.....
ات: چی؟ وای نکنه بخاطر من دنده هات شکسته باشه صب کن الان میریم بیمارستان.... رفتم نزدیکش شدم که زیر شونشو بگیرم
جیمین : یکم بازی بد نبود؟ پس خودمو زدم به موش مردگی... آخخخ آخخخ نه نه دست نزن
ات: خدای خودمو نمیبخشم ترو خدا بلند شو قول میدم هرکاری که خواستی برات انجام بدم فقط پاشو بریم دکتر این طوری نمون نمی تونم درد کشیدنتو ببینم
جیمین : هرکاری؟؟
ات: ببینم دردت فراموش شد انگار؟
جیمین : خب حالا چه کاری برام میکنی اگه برم دکتر
ات: بچه پروووو خودشو زده به موش مردگی هاع هاع هاع
جیمین : خب نگفتی
ات: هیچ کار برو دیگه خونتون
جیمین :چرا نباید ادامه کار قبلی مون رو انجام بدیم؟
ات: خیلی بهت خوش گذشته هااا دلت می خواد بزنمت تا بری
جیمین : تو؟ منو بزنی؟ جالبه پس باید دکمه ددی بودنمو فعال کنم ولی خب از اونجایی که دیگه خستمه باید برم
ات: خب برو و اینو بدون من از هیچی تو نمی ترسم!
جیمین : به موقعش مشخص میشه
.........
سوک : داداشششش ماکه باهم بازی نکردیم اَه
جیمین : یه روز بیا ویلا با هیونگام همه باهم بازی می کنیم چطوره؟
سوک: عالیه عالیهههههه شوهر خواهر
ات: چییی؟ چی بهش گفتی مث اینکه امشب باید ادبت کنم نه؟ نمی دونم چرا امشب همه منو عصبی می کنن من ورژن آروم خودمو می خوام
جیمین :اشتباه نگفته به زودی باهم اهم اهم ولش کن حالا بعد درباره این موضوع حرف میزنیم چطوره؟
ات:آه شاهزاده جیمین چه آرزویی از این بهتر باعث خوشحالی بنده می شود با گلی همچین شما آشنا شم حالا هم دیر وقت است و باید بروید شبتان بخیر
جیمین : شب بخیر معشوقه من... دستی براش تکون دادم و سوار ماشین شدم واقعا از بودن کنارش لذت میبردم راستییییی فردا تولدشههه شتتتت.....
خب دیگه شب شماهم بخیر معشوقه های من😹😹🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀
سوک: یاااااااا مَ.... شتتتت بد موقع اومدم
ات: تا صداس سوک اومد سریع هولش دادم و از تخت افتاد پایین...... اَی لعنت بهتتتتت مامان بهت یاد نداده وقتی خواستی وارد اتاق یکی دیگه شی در بزنی هوففف
سوک: ب.. بب.. بخشید ( با خجالت و خنده) شما به کارتون ادامه بدین بای... درو بستم شونه هامو از ذوق بالا پایین کردم از بچگی دوست داشتم همچین موقعیت هایی رو گیر بیارم
ات: یااااا تو حالات خوبه؟؟؟
جیمین : آخ.....
ات: چی؟ وای نکنه بخاطر من دنده هات شکسته باشه صب کن الان میریم بیمارستان.... رفتم نزدیکش شدم که زیر شونشو بگیرم
جیمین : یکم بازی بد نبود؟ پس خودمو زدم به موش مردگی... آخخخ آخخخ نه نه دست نزن
ات: خدای خودمو نمیبخشم ترو خدا بلند شو قول میدم هرکاری که خواستی برات انجام بدم فقط پاشو بریم دکتر این طوری نمون نمی تونم درد کشیدنتو ببینم
جیمین : هرکاری؟؟
ات: ببینم دردت فراموش شد انگار؟
جیمین : خب حالا چه کاری برام میکنی اگه برم دکتر
ات: بچه پروووو خودشو زده به موش مردگی هاع هاع هاع
جیمین : خب نگفتی
ات: هیچ کار برو دیگه خونتون
جیمین :چرا نباید ادامه کار قبلی مون رو انجام بدیم؟
ات: خیلی بهت خوش گذشته هااا دلت می خواد بزنمت تا بری
جیمین : تو؟ منو بزنی؟ جالبه پس باید دکمه ددی بودنمو فعال کنم ولی خب از اونجایی که دیگه خستمه باید برم
ات: خب برو و اینو بدون من از هیچی تو نمی ترسم!
جیمین : به موقعش مشخص میشه
.........
سوک : داداشششش ماکه باهم بازی نکردیم اَه
جیمین : یه روز بیا ویلا با هیونگام همه باهم بازی می کنیم چطوره؟
سوک: عالیه عالیهههههه شوهر خواهر
ات: چییی؟ چی بهش گفتی مث اینکه امشب باید ادبت کنم نه؟ نمی دونم چرا امشب همه منو عصبی می کنن من ورژن آروم خودمو می خوام
جیمین :اشتباه نگفته به زودی باهم اهم اهم ولش کن حالا بعد درباره این موضوع حرف میزنیم چطوره؟
ات:آه شاهزاده جیمین چه آرزویی از این بهتر باعث خوشحالی بنده می شود با گلی همچین شما آشنا شم حالا هم دیر وقت است و باید بروید شبتان بخیر
جیمین : شب بخیر معشوقه من... دستی براش تکون دادم و سوار ماشین شدم واقعا از بودن کنارش لذت میبردم راستییییی فردا تولدشههه شتتتت.....
خب دیگه شب شماهم بخیر معشوقه های من😹😹🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀🫀
۴۷.۲k
۲۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.