🗝️ ساختمان وحشت 🗝️
. من به پلیس ها خبر میدم اونا میان
+ اوک
. ساعت ۵ حتما از خونه خارج شو باشه
+ اوهوم فعلا
( پرش زمانی شب )
ساعت ۸ بود که کوک اومد خونه و همون طور که تهیونگ گفت
قرار بود بریم جشن
رفتم داخل اتاق یه لباس پوشیدم من خیلی باز بود چون فقط اون لباس مجلسی بود
بعد یه آرایش لایت کردم و
اومدم پایین کوک با دیدم کمی اخم کرد ولی چیزی نگفت
باهم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
جلوی یه تالار بزرگ ایستادیم
که کوک از ماشین پیاده شد و دست منو گرفت و داخل رفتیم
وقتی وارد شدیم کلی مرد و زن های که خودشون رو به اونا میمالیدن بود
مردای نیز همش به من نگاه میکردن
توجهی نکردم که کوک روی یه صندلی نشست و منم کنارش نشستم
چند ساعتی بود که همین جوری نشسته بودم
کوک هم با فردا اونجا حرف میزد
کوک یه مشروب سفارش داد که منم ازش خواهش کردم تا یدونه برخوردم
یه زن که قیافش مثل هرزه ها بودن مشروب رو آورد و یه جور خاصی به کوک نگاه کرد و بهش لیوان رو داد
کوک هم
+ اوک
. ساعت ۵ حتما از خونه خارج شو باشه
+ اوهوم فعلا
( پرش زمانی شب )
ساعت ۸ بود که کوک اومد خونه و همون طور که تهیونگ گفت
قرار بود بریم جشن
رفتم داخل اتاق یه لباس پوشیدم من خیلی باز بود چون فقط اون لباس مجلسی بود
بعد یه آرایش لایت کردم و
اومدم پایین کوک با دیدم کمی اخم کرد ولی چیزی نگفت
باهم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم
جلوی یه تالار بزرگ ایستادیم
که کوک از ماشین پیاده شد و دست منو گرفت و داخل رفتیم
وقتی وارد شدیم کلی مرد و زن های که خودشون رو به اونا میمالیدن بود
مردای نیز همش به من نگاه میکردن
توجهی نکردم که کوک روی یه صندلی نشست و منم کنارش نشستم
چند ساعتی بود که همین جوری نشسته بودم
کوک هم با فردا اونجا حرف میزد
کوک یه مشروب سفارش داد که منم ازش خواهش کردم تا یدونه برخوردم
یه زن که قیافش مثل هرزه ها بودن مشروب رو آورد و یه جور خاصی به کوک نگاه کرد و بهش لیوان رو داد
کوک هم
۷.۱k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.