🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚗𝚊𝚞𝚐𝚑𝚝𝚢 𝚖𝚊𝚗𝚊𝚐𝚎𝚛 🖇
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟺 🖇
ات: رفتم رو صندلی و کنارش نشستم
جونگکوک: وقتی اومد کنارم نشست قلبم به طرز عجیبی داشت تند میزد. یعنی کی قراره مال من بشه؟ یه نفس عمیق کشیدم تا ضربان قلبم بیاد پایین ولی بیشتر هم شد. دستم گذاشتم رو قلبم و آروم گفتم:
آروم تر بزن لعنتی
ات: چیزی شده؟
جونگکوک: ها؟ نه اصلا(ضایع)
ات: هوم باشه (لبخند)
جونگکوک: (لبخند)
.
.
.
.
.
.
.
۱۰ دقیقه بعد*
ات: کوکیا هنوز نرسیدیم؟
جونگکوک: هنوز نه
ات: کی میرسیم؟
جونگکوک: تقریبا ۵ دقیقه دیگه
ات: بش
جونگکوک: عرر دوباره بهم گفت کوکی (تو دلش)
ات: خب ات آروم باش تو الان کنار نئون جونگکوک نشستی. سوتی نده و خیره هم نشو.
ات: نگاهش رو جونگکوک قفل شد*
جونگکوک: بعد چند ثانیه متوجه شدم ات بهم خیره شده پس منم بهش نگاه کردم.
ات: وقتی داشتم نگاهش میکردم دیدم اون داره دقیقا تو تخ*م چشام نگاه میکنه!
ات و جونگکوک: چند دقیقه به هم خیره میشن*
ات: بعد از این به هم خیره شدیم دیدم داره بهم نزدیک میشه
ات: داری چیکار میکنی؟
________________
لایک و کامنت یادتون نره 🖇🌚🖤
🖇 𝚙𝚊𝚛𝚝 𝟷𝟺 🖇
ات: رفتم رو صندلی و کنارش نشستم
جونگکوک: وقتی اومد کنارم نشست قلبم به طرز عجیبی داشت تند میزد. یعنی کی قراره مال من بشه؟ یه نفس عمیق کشیدم تا ضربان قلبم بیاد پایین ولی بیشتر هم شد. دستم گذاشتم رو قلبم و آروم گفتم:
آروم تر بزن لعنتی
ات: چیزی شده؟
جونگکوک: ها؟ نه اصلا(ضایع)
ات: هوم باشه (لبخند)
جونگکوک: (لبخند)
.
.
.
.
.
.
.
۱۰ دقیقه بعد*
ات: کوکیا هنوز نرسیدیم؟
جونگکوک: هنوز نه
ات: کی میرسیم؟
جونگکوک: تقریبا ۵ دقیقه دیگه
ات: بش
جونگکوک: عرر دوباره بهم گفت کوکی (تو دلش)
ات: خب ات آروم باش تو الان کنار نئون جونگکوک نشستی. سوتی نده و خیره هم نشو.
ات: نگاهش رو جونگکوک قفل شد*
جونگکوک: بعد چند ثانیه متوجه شدم ات بهم خیره شده پس منم بهش نگاه کردم.
ات: وقتی داشتم نگاهش میکردم دیدم اون داره دقیقا تو تخ*م چشام نگاه میکنه!
ات و جونگکوک: چند دقیقه به هم خیره میشن*
ات: بعد از این به هم خیره شدیم دیدم داره بهم نزدیک میشه
ات: داری چیکار میکنی؟
________________
لایک و کامنت یادتون نره 🖇🌚🖤
۹.۴k
۱۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.