عشق اشتباه 25
کوک : افرین
ویو ات
رفتم رو تختمو دراز کشیدم
هی میخواستم حواس خودمو از کای پرت کنم اما نمیشد
هنوزم خیلیییی ناراحتم اما نشون نمیدم که کوک ناراحت نشه
اخه من چی کم گذاشتم که کای رفت با اون
تو همین فکرا بودم
که یهو خوابم برد
.
.
.
ویو کوک
یکم دراز کشیدم و تو حال خودم بودم خیلی حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم برم اتاق ات
در زدم اما هیچکس جواب نداد
واسه ی همین رفتم تو اتاق و دیدم ات خوابیده
رفتم پیشش دراز کشیدم چون پشتش بهم بود موهاشو ناز میکردم
موهاش مثل ابریشم بود
چون خیلی خسته بودم تصمیم گرفتم بخوابم همونجا
.
.
.
بعد از چهل دیقه بیدار شدم دیدم ات صورتش پنج سانت با صورتم فاصله داره
خیلی تحریک شده بودم
واقعا دوست داشتم لباشو ببوسم
پس برای اینکه بیشتر تحریک نشم از تختش بلند شدم و رفتم تو اتاقم
داشتم با دوستم چت میکردم که یکی ازین خدمتکار ها اومد تو اتاق
با یه لباس خیلی باز
خیلی ازین دختره بدم میاد
(اسمشو میذاریم نانا🎀)
نانا : ددی دلت برام تنگ شده بود (صداشو نازک میکنه)
بهش هیچ اهمیتی ندادم
که اومد رو یکی از پام نشست
ولی بازم بهش اهمیتی ندادم
تا اینکه گوشیمو از دستم کشید و کامل رو به روی من نشست روی پام
و گردنمو گرفت
کوک : ول کن(عصبی و سرد)
نانا : ددی خب سوال دارم ازت
کوک : بپرس و گورتو گم کن و از روی من بلند شو
از رو پام بلند شد
نانا : این دختره هرزه چیه اوردیش اینجا
اصلا ازش خوشم نمیاد
نکنه مخ ددیه منو زده
کوک : درست حرف بزن
و بلند شد و رو به روش ایستاد
یبار دیگه راجب ات اینجوری حرف بزنی من میدونم با تو
نانا : این دختره عوضی هیچی نداره ددی
این فقط یه هرزس هرشب زیر یکیه حتی خوشگلم نیست
من که خیلی ازون بهترم
میشه ازینجا بندازیش بیرون
کوک : خفه شو(با داد)
اون هرچی باشه از توعه هرزه بهتره
حالا عم گمشو برو بیرون از اتاق من
(با داد)
و نانا رو از اتاق بیرون کرد
با حرفایی که زد خیلی عصبی شدم
ولی خب اهمیت ندادم بهش
لطفا حمایت ✨🐌
ویو ات
رفتم رو تختمو دراز کشیدم
هی میخواستم حواس خودمو از کای پرت کنم اما نمیشد
هنوزم خیلیییی ناراحتم اما نشون نمیدم که کوک ناراحت نشه
اخه من چی کم گذاشتم که کای رفت با اون
تو همین فکرا بودم
که یهو خوابم برد
.
.
.
ویو کوک
یکم دراز کشیدم و تو حال خودم بودم خیلی حوصلم سر رفته بود پس تصمیم گرفتم برم اتاق ات
در زدم اما هیچکس جواب نداد
واسه ی همین رفتم تو اتاق و دیدم ات خوابیده
رفتم پیشش دراز کشیدم چون پشتش بهم بود موهاشو ناز میکردم
موهاش مثل ابریشم بود
چون خیلی خسته بودم تصمیم گرفتم بخوابم همونجا
.
.
.
بعد از چهل دیقه بیدار شدم دیدم ات صورتش پنج سانت با صورتم فاصله داره
خیلی تحریک شده بودم
واقعا دوست داشتم لباشو ببوسم
پس برای اینکه بیشتر تحریک نشم از تختش بلند شدم و رفتم تو اتاقم
داشتم با دوستم چت میکردم که یکی ازین خدمتکار ها اومد تو اتاق
با یه لباس خیلی باز
خیلی ازین دختره بدم میاد
(اسمشو میذاریم نانا🎀)
نانا : ددی دلت برام تنگ شده بود (صداشو نازک میکنه)
بهش هیچ اهمیتی ندادم
که اومد رو یکی از پام نشست
ولی بازم بهش اهمیتی ندادم
تا اینکه گوشیمو از دستم کشید و کامل رو به روی من نشست روی پام
و گردنمو گرفت
کوک : ول کن(عصبی و سرد)
نانا : ددی خب سوال دارم ازت
کوک : بپرس و گورتو گم کن و از روی من بلند شو
از رو پام بلند شد
نانا : این دختره هرزه چیه اوردیش اینجا
اصلا ازش خوشم نمیاد
نکنه مخ ددیه منو زده
کوک : درست حرف بزن
و بلند شد و رو به روش ایستاد
یبار دیگه راجب ات اینجوری حرف بزنی من میدونم با تو
نانا : این دختره عوضی هیچی نداره ددی
این فقط یه هرزس هرشب زیر یکیه حتی خوشگلم نیست
من که خیلی ازون بهترم
میشه ازینجا بندازیش بیرون
کوک : خفه شو(با داد)
اون هرچی باشه از توعه هرزه بهتره
حالا عم گمشو برو بیرون از اتاق من
(با داد)
و نانا رو از اتاق بیرون کرد
با حرفایی که زد خیلی عصبی شدم
ولی خب اهمیت ندادم بهش
لطفا حمایت ✨🐌
۵.۵k
۲۳ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.