عشق بازی پارت ۲۳
جنی و جیمین و تهیونگ به محل کار رسیدند. مخفیانه به داخل ساختمان رفتند تو اتاق ها را یواشکی میگشتند تا رزی رو پیدا کنن.
ژرفین کارش تموم شد و به معاونش دستور داد تا بره تو اتاق دختر ها و اون هارو اماده ی تجاوز کنه.
هوسوک هم رفت و به دخترا گفت
جیسو ترسید و رفت پشت رزی و گفت: دیگه جونی واسم نمونده دیگه چی میخاید از من.
هوسوک: چرا فقط به خودت گرفتی با رزی هم بودم
رزی تا این حرف رو شنید تپش قلبش بالا رفت انگار که ۱ ساعت کلا دویده بود. به جیسو نگاه کرد و همدیگه رو محکم بغل کردن. ژرفین رسید.
ژرفین: خب ببینم اینجا چیداریم
پیرهنش رو دراورد و رفت سمت رزی.
رزی رو چسبوند به دیوار
ژرفین: به نظر خوشمزه ای، هوسوک تو برو با اون یکی دختر حال کن.
هوسوک، جیسو رو با خودش برد.
ژرفین رزی رو انداخت رو میز، لبش رو لب رزی گذاشت و شروع به مک زدن کرد داشت لباس هاش رو درمیاور...
ژرفین کارش تموم شد و به معاونش دستور داد تا بره تو اتاق دختر ها و اون هارو اماده ی تجاوز کنه.
هوسوک هم رفت و به دخترا گفت
جیسو ترسید و رفت پشت رزی و گفت: دیگه جونی واسم نمونده دیگه چی میخاید از من.
هوسوک: چرا فقط به خودت گرفتی با رزی هم بودم
رزی تا این حرف رو شنید تپش قلبش بالا رفت انگار که ۱ ساعت کلا دویده بود. به جیسو نگاه کرد و همدیگه رو محکم بغل کردن. ژرفین رسید.
ژرفین: خب ببینم اینجا چیداریم
پیرهنش رو دراورد و رفت سمت رزی.
رزی رو چسبوند به دیوار
ژرفین: به نظر خوشمزه ای، هوسوک تو برو با اون یکی دختر حال کن.
هوسوک، جیسو رو با خودش برد.
ژرفین رزی رو انداخت رو میز، لبش رو لب رزی گذاشت و شروع به مک زدن کرد داشت لباس هاش رو درمیاور...
۱۴.۵k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.