فیک جیمین مافیا من

پارت:۳
ویو ات
توی سکوت نشسته بودیم که با حرف من اون سکوت شکسته شد
-با من چیکار داری
+تو الا مال منی و من سوال میپرسم نه تو
دیگه چیزی نگفتم ازش میترسیدم
حس کردم ماشین ایستاد
+پیاده شو
پیاده شدم و نگاهی به عمارتش کردم قشنگ بود معلومه وقتی مافیایی باید توی ی همچین خونه ای زندگی کنی
+بیا دنبالم
دنبالش راه افتادم
+این اتاق توعه هروقت وقتش شد میای توی اتاق من
-توی اتاق تو چیکار دارم
+کارای خوب
+حالا هم استراحت اجوما برات غذا میاره بخور و اصلا فکر فرار ب سرت نزنه چون میکشمت
حرفی نزدم فقط با سرم حرفشو تایید کردم که رفت
رفتم روی تخت نشستم و شروع کردم به گریه کردن معلوم نیست چی در انتظارمه چرا اینقدر زندگی با من بده مگ من چیکارش کردم
که یکی در زد
(علامت اجوما×)
×دخترم میتونم بیام
-بفرمایید
×برات غذا اوردم
غذا رو گذاشت و داشت میرفتم که دستشو گرفتم
-میشه لطفا بگین اون کیه و چرا منو اوردن اینجا (اوردنت از خدامتشون لذت ببری🤌🏼🥸)
×یک اون نه ارباب صداش بزن خوشش نمیاد اینجوری کسی باهاش حرف بزنه دو اسمش جیمینه پارک جیمین سه اصلا عصبانیش نکن نمیدونم برای چی اوردتت
و رفت
-اوففف
نشستم و غذا خوردم و رفتم حموم و ی لباسی از توی چمدونم در اوردم و پوشیدم اون طوری که معلوم بود فیلا قراره اینجا باشم پس شروع کردم به اویزون کردن لباس هام توی کمد
ویو جیمین:.......ادامه دارد
#جیمین #فیک #ارمی