فصل2پارت68.69.70
Part68
f2
نانا ویو: باهم رفتیم ناهار خوردیم و یکم حرف زدیم دخترای خوبی بودن کم کم کلاسمون داشت تموم میشد منم وسایلمو جمع کردن و داشتم میرفتم خونه سر و کله امیلی پیدا شد
امیلی: به به عروس خانم بی پدر و مادر
نانا: درست صحبت کن راجب پدر و مادرم
امیلی: اگه نکنم چی میشه
نانا: بد میبینی
راوی: امیلی خواست به نانا یه سیلی بزنه که یکی امیلی رو هل داد و پخش زمین شد نانا سرشو برگردوند دید لیلی بود که امیلی رو هل داد
امیلی : خوبی نانا جونم
نانا: اره( بغض)
امیلی: چطور جرئت میکنی به من دست بزنی
لیلی: اگه اینکارو کردم یعنی جرئتشو داشتم
امیلی : من چند نفرم و شما دونفر
لیلی: عین بچه ها حرف میزنی کی گفته من و نانا تنهاییم ( بقیه دخترا اومدن)
هانا : همین الان خودتو و افرادتو جمع کن برو هررییییی
امیلی: سزای این کارتونو میبینید
Part69
f2
سوزی :هررررری ......به سلامت
نایون: نانا حالت خوبه
نانا: .....
جویی: نانا خوبی ؟
نانا: هق( گریه)
رزی: نانا گریه نکن
لیلی: دختر چشم سفید خودم حسابتو میکردم
سولی: گریه نکن همه چی درست میشه
رزی: بهم بگو چرا تاری برای اون دختره هرزه اشک میریزی بهم بگو لطفا
نانا ویو: نشستیم یه گوشه و همه چی رو بهشون گفتم
لیلی: دختره هرزه کصافت خر الاغ
سانا: لیلی اروم باش
لیلی: أه خدایا
رزی : ناراحت نباش تا ما هستیم کنار هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه
Part70
f2
سولی: اره رزی درست میگه باید هوای همدیگرو داشته باشیم
نانا : خب ممنون که مراقبم بودید باهام دوست شدید من دیگه باید برم شوهرم الاناست میرسه خونه ببینه نیستم نگرانم میشه
رزی: واییی متهلی
نانا: اره چند وقت دیگه عقد و عروسیمونه
جویی: خوبه دیر نرسیدیم به عروسی و اینا هم میرسم دعوتمون میکنی دیگه نه؟.؟.
نانا: با کمال میل خب من دیگه میرم
دخترا: خداحافظ
نانا: خداحافظ
نانا ویو: تاکسی گرفتم رفتم خونه دیدم تهیونگ خونس و داره دور کاناپه راه میره
تهیونگ: کجایی تو یه ساعته دارم بهت زنگ میزنم( نگران)
نانا: ببخشید کار داشتم ولی گوشیم زنگ نخورد
تهیونگ: گوشیتو باز کن ببین چند بار بهت زنگ زدم
نانا: باشه _ ههههنه ۱۷ بار (تعجب)
تهیونگ: خیل خب این حرفا رو ول کنیم سریع برو امادشو خونه مامان اینام دعوتیم
نانا: اها باشه من میرم امادشم فقط یه سوال فقط خودمون ؟
تهیونگ: اره من و تو مامان و بابام
نانا: اها باش
.......
نانا ویو: رفتم لباس بپوشم یه دامن شتری پوشیدم و بلوز حریر پوشیدم چین دار و طرح دار بود خیلی خوشکل بود.
نانا: بریم
تهیونگ: به به چه لباس خوشکلی برا من از این تیپا نمیزنی فقط برای بقیه
نانا: نمک نریز بریم
تهیونگ: بریم
راوی: سوار ماشین شدم
۱۰ مین بعد
فلش به بک رسیدن به عمارت پدر ته
پدر ته: به به عروس خوشکلم خوش اومدی ( بغلش میکنه)
تهیونگ: احم بابا مثلا شوهرش اینجاست
مادر ته: هیچ عیبی نداره چون نانا فقط عروسمون نیست دخترما هم هستم
تهیونگ: بفرما نیومده بدون عروسی و اینا عزیز شد
نانا : واییی شوهرم حسودی کرد برای اولین بار واییی خدا
تهیونگ: بسه
نانا: 😂
مادر ته: خب بریم داخل دم در زشته
راوی: همه رفتن داخل عمارت و شروع کردن به صحبت کردن
نانا: پسر تون منو اذیت میکنه
راوی: پدر ته یدونه زد تو گردنش
تهیونگ: نمک نشناس چه کارا که برات نکردم بعد اذیتت کردم
نانا: شوخی هم نمیشه کرد
تهیونگ: این کارت بدون تنبیه نمیمونه
مادر ته: یاااا تهیونگا اذیتش نکن
f2
نانا ویو: باهم رفتیم ناهار خوردیم و یکم حرف زدیم دخترای خوبی بودن کم کم کلاسمون داشت تموم میشد منم وسایلمو جمع کردن و داشتم میرفتم خونه سر و کله امیلی پیدا شد
امیلی: به به عروس خانم بی پدر و مادر
نانا: درست صحبت کن راجب پدر و مادرم
امیلی: اگه نکنم چی میشه
نانا: بد میبینی
راوی: امیلی خواست به نانا یه سیلی بزنه که یکی امیلی رو هل داد و پخش زمین شد نانا سرشو برگردوند دید لیلی بود که امیلی رو هل داد
امیلی : خوبی نانا جونم
نانا: اره( بغض)
امیلی: چطور جرئت میکنی به من دست بزنی
لیلی: اگه اینکارو کردم یعنی جرئتشو داشتم
امیلی : من چند نفرم و شما دونفر
لیلی: عین بچه ها حرف میزنی کی گفته من و نانا تنهاییم ( بقیه دخترا اومدن)
هانا : همین الان خودتو و افرادتو جمع کن برو هررییییی
امیلی: سزای این کارتونو میبینید
Part69
f2
سوزی :هررررری ......به سلامت
نایون: نانا حالت خوبه
نانا: .....
جویی: نانا خوبی ؟
نانا: هق( گریه)
رزی: نانا گریه نکن
لیلی: دختر چشم سفید خودم حسابتو میکردم
سولی: گریه نکن همه چی درست میشه
رزی: بهم بگو چرا تاری برای اون دختره هرزه اشک میریزی بهم بگو لطفا
نانا ویو: نشستیم یه گوشه و همه چی رو بهشون گفتم
لیلی: دختره هرزه کصافت خر الاغ
سانا: لیلی اروم باش
لیلی: أه خدایا
رزی : ناراحت نباش تا ما هستیم کنار هم هیچ غلطی نمی تونه بکنه
Part70
f2
سولی: اره رزی درست میگه باید هوای همدیگرو داشته باشیم
نانا : خب ممنون که مراقبم بودید باهام دوست شدید من دیگه باید برم شوهرم الاناست میرسه خونه ببینه نیستم نگرانم میشه
رزی: واییی متهلی
نانا: اره چند وقت دیگه عقد و عروسیمونه
جویی: خوبه دیر نرسیدیم به عروسی و اینا هم میرسم دعوتمون میکنی دیگه نه؟.؟.
نانا: با کمال میل خب من دیگه میرم
دخترا: خداحافظ
نانا: خداحافظ
نانا ویو: تاکسی گرفتم رفتم خونه دیدم تهیونگ خونس و داره دور کاناپه راه میره
تهیونگ: کجایی تو یه ساعته دارم بهت زنگ میزنم( نگران)
نانا: ببخشید کار داشتم ولی گوشیم زنگ نخورد
تهیونگ: گوشیتو باز کن ببین چند بار بهت زنگ زدم
نانا: باشه _ ههههنه ۱۷ بار (تعجب)
تهیونگ: خیل خب این حرفا رو ول کنیم سریع برو امادشو خونه مامان اینام دعوتیم
نانا: اها باشه من میرم امادشم فقط یه سوال فقط خودمون ؟
تهیونگ: اره من و تو مامان و بابام
نانا: اها باش
.......
نانا ویو: رفتم لباس بپوشم یه دامن شتری پوشیدم و بلوز حریر پوشیدم چین دار و طرح دار بود خیلی خوشکل بود.
نانا: بریم
تهیونگ: به به چه لباس خوشکلی برا من از این تیپا نمیزنی فقط برای بقیه
نانا: نمک نریز بریم
تهیونگ: بریم
راوی: سوار ماشین شدم
۱۰ مین بعد
فلش به بک رسیدن به عمارت پدر ته
پدر ته: به به عروس خوشکلم خوش اومدی ( بغلش میکنه)
تهیونگ: احم بابا مثلا شوهرش اینجاست
مادر ته: هیچ عیبی نداره چون نانا فقط عروسمون نیست دخترما هم هستم
تهیونگ: بفرما نیومده بدون عروسی و اینا عزیز شد
نانا : واییی شوهرم حسودی کرد برای اولین بار واییی خدا
تهیونگ: بسه
نانا: 😂
مادر ته: خب بریم داخل دم در زشته
راوی: همه رفتن داخل عمارت و شروع کردن به صحبت کردن
نانا: پسر تون منو اذیت میکنه
راوی: پدر ته یدونه زد تو گردنش
تهیونگ: نمک نشناس چه کارا که برات نکردم بعد اذیتت کردم
نانا: شوخی هم نمیشه کرد
تهیونگ: این کارت بدون تنبیه نمیمونه
مادر ته: یاااا تهیونگا اذیتش نکن
۵.۹k
۰۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.