بیبی نیمه خون آشام من . پارت ۹
بیبی نیمه خون آشام من . پارت ۹
سیلوم سیلوم اومدم پارت بدوم
دای : اون کیه ؟
اتسو : اوخ ببخشید یادم رفت معرفیش کنم اینم اکو اکو بیبی جدیده من 😊😁
دای : اووووووو اتسو قبلیه رو تازه کشتی یخورده صبر میکردی حداقل
اتسو : مهم نی از قبلیه خوشم نمیومد 🙄
☆ دای از روی صندلی میز پاشد و به طرف اکو رفت و گفت : خب اکو اکو به خانواده جدیدت خوش اومدی ، من دایم اونم کوچولو موچولو من چویه، سلام کن چوی 😊
چوی : س...س..سلام
اتسو : هوی هوی فاصله رو رعایت کن دای من فقط اکو اکو صداش میکنم شوما مثل یک خون آشام درست حسابی میگی اکوتاگاوا
دای : اه اتسو غیرتی شد باش
☆ دای چرخید و به طرف راه رو حرکت کرد و دستش رو بالا آورد و گفت : بیا بریم چوی
چوی : اومدم ، خدافظ
اتسو : خب بشین سر میز اکو اکو
☆ اکو به طرف میز رفت و روی صندلی کنار اتسو نشست و سرش رو به سمت زمین خم کرد
خدمتکار : چی میل دارید قربان ؟
اتسو : چایی با برنج
اکو : ......
اتسو : اکو تو چی میخوری ؟
اکو : ......
اتسو : اکوووووو
اکو : بله بله 😨
اتسو : چی میخوری
اکو : هیچی
اتسو : خب ۲ تا چایی با برنج و تنقلات بیار اتاقم
اتسو : پاشو اکو بریم تو اتاقم
اکو : باشه
اتسو : عا عا عا ☝️☝️ قانون اول هر چی گفتم میگی چشم ، باشه ؟
اکو : چ...چ..چشم
اتسو : آفرین پسر خوب بیا بریم
اکو : چشم
☆ اکو و آتسو به طرف اتاق رفتن بعد از وارد شدن به اتاق اتسو روی صندلی میز نشت و تیکه تیکه بالا پایین میکرد و گفت : خب هر چی سوال داری بپرس 😇ولی کلا به دوتاش جواب میدم پس دوتا مهمه رو بپرس
اکو ^ چیییییی الان گفت سوال بپرسم وای دارم میمیرم الان یه خون آشام جلو رومه رویای بچگیم داره به واقعیت میپیونده خب آروم باش اکوتا باید ۲ تا سوال ازش بپرسی هاا هوففف بریم که رفتیم ^
اکو : اممم تو الان خون آشام آره؟
اتسو : پس بلخره فهمیدی چه دیر ، خب آره
اکو : میشه بگین که من و چویا رووچرا دزدیدن؟
اتسو : خببب من درمورد اون هیچی نمیدونم من فقط اومدم تو اتاق دوستم و یه انسان دیدم و ازش کشش رفتم همین و تو الان واسه منی فهمیدی ؟
اکو ^ هااااا یعنی چی واسه اونم مگه کالام ^
اتسوشی : آره کالایی 😁
اکو : چطوریییی فهمیدی چی گفتم ؟ من تو ذهنم گفتم
اتسو : خب با قدرتم
اکو : یعنی از همون اول میتونستی فکرمو بخونی ؟
اتسو : واییییییییییی ببین چه دانشمندی هستی تو ، آره
اکو : خب پسسسسس ^ ضایع شدم که 🫥 ^
اتسو : مهم نیست ولی نمیخوام مثل قبلیا گند بزنی به کارام پس مثل یه پسر خوب به حرفام گوش میدی باشه ؟
اکو : باشه
اتسو : عا عا عا ☝️
اکو : اوخ ببخشید ، چشم
_______________________________________
★ ادامه دارد ★
خبببببببب بخاطر اینکه خیلی وقت بود درست حسابی پارت نداده بودم یه پارت طولانی دادم 😁
سیلوم سیلوم اومدم پارت بدوم
دای : اون کیه ؟
اتسو : اوخ ببخشید یادم رفت معرفیش کنم اینم اکو اکو بیبی جدیده من 😊😁
دای : اووووووو اتسو قبلیه رو تازه کشتی یخورده صبر میکردی حداقل
اتسو : مهم نی از قبلیه خوشم نمیومد 🙄
☆ دای از روی صندلی میز پاشد و به طرف اکو رفت و گفت : خب اکو اکو به خانواده جدیدت خوش اومدی ، من دایم اونم کوچولو موچولو من چویه، سلام کن چوی 😊
چوی : س...س..سلام
اتسو : هوی هوی فاصله رو رعایت کن دای من فقط اکو اکو صداش میکنم شوما مثل یک خون آشام درست حسابی میگی اکوتاگاوا
دای : اه اتسو غیرتی شد باش
☆ دای چرخید و به طرف راه رو حرکت کرد و دستش رو بالا آورد و گفت : بیا بریم چوی
چوی : اومدم ، خدافظ
اتسو : خب بشین سر میز اکو اکو
☆ اکو به طرف میز رفت و روی صندلی کنار اتسو نشست و سرش رو به سمت زمین خم کرد
خدمتکار : چی میل دارید قربان ؟
اتسو : چایی با برنج
اکو : ......
اتسو : اکو تو چی میخوری ؟
اکو : ......
اتسو : اکوووووو
اکو : بله بله 😨
اتسو : چی میخوری
اکو : هیچی
اتسو : خب ۲ تا چایی با برنج و تنقلات بیار اتاقم
اتسو : پاشو اکو بریم تو اتاقم
اکو : باشه
اتسو : عا عا عا ☝️☝️ قانون اول هر چی گفتم میگی چشم ، باشه ؟
اکو : چ...چ..چشم
اتسو : آفرین پسر خوب بیا بریم
اکو : چشم
☆ اکو و آتسو به طرف اتاق رفتن بعد از وارد شدن به اتاق اتسو روی صندلی میز نشت و تیکه تیکه بالا پایین میکرد و گفت : خب هر چی سوال داری بپرس 😇ولی کلا به دوتاش جواب میدم پس دوتا مهمه رو بپرس
اکو ^ چیییییی الان گفت سوال بپرسم وای دارم میمیرم الان یه خون آشام جلو رومه رویای بچگیم داره به واقعیت میپیونده خب آروم باش اکوتا باید ۲ تا سوال ازش بپرسی هاا هوففف بریم که رفتیم ^
اکو : اممم تو الان خون آشام آره؟
اتسو : پس بلخره فهمیدی چه دیر ، خب آره
اکو : میشه بگین که من و چویا رووچرا دزدیدن؟
اتسو : خببب من درمورد اون هیچی نمیدونم من فقط اومدم تو اتاق دوستم و یه انسان دیدم و ازش کشش رفتم همین و تو الان واسه منی فهمیدی ؟
اکو ^ هااااا یعنی چی واسه اونم مگه کالام ^
اتسوشی : آره کالایی 😁
اکو : چطوریییی فهمیدی چی گفتم ؟ من تو ذهنم گفتم
اتسو : خب با قدرتم
اکو : یعنی از همون اول میتونستی فکرمو بخونی ؟
اتسو : واییییییییییی ببین چه دانشمندی هستی تو ، آره
اکو : خب پسسسسس ^ ضایع شدم که 🫥 ^
اتسو : مهم نیست ولی نمیخوام مثل قبلیا گند بزنی به کارام پس مثل یه پسر خوب به حرفام گوش میدی باشه ؟
اکو : باشه
اتسو : عا عا عا ☝️
اکو : اوخ ببخشید ، چشم
_______________________________________
★ ادامه دارد ★
خبببببببب بخاطر اینکه خیلی وقت بود درست حسابی پارت نداده بودم یه پارت طولانی دادم 😁
۵.۲k
۱۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.