پارت۸
-ممنون خوبم..
مشغول صبحانه خوردن شدم که مامان گفت:
-باش آماده شو بریم عزیزمآرتین عزیزم امروز آنا رو با خودت میبری بوتیک؟
خالصه رفتیم بوتیک..الناز نشسته بود و یه نفر هم توی بوتیک داشت مانتو می خرید،سالمی کردم و با آنا رفتیم
نشستیم..
وقتی بوتیک خلوت شد به آنا گفتم:
-بلند شو
همون موقع الناز اومد و سالم کرد و گفت:
-دختر خالم،آنا..آنا جان ایشون الناز هستننمیخوای معرفی کنی آقا آرتین؟
با هم دست دادن و بعدش چند تا مانتو و جین و تی شرت به سلیقه ی خودم برداشتم و دادم دست آنا:
-کدوما رو دوست داری؟
-برای چی؟
-هدیه اس..
گذاشتشون توی دستم و گفت:
-نمیخوام..بعدا با آرمین میرم می خرم..
اخم ظریفی کردم و گفتم:
-اینجوری نگو دیگه..من میخوام بهت کادو بدم..
هر جور شد راضیش کردم و سه چهار تا مانتو و جین براش برداشتم...اینم از این..
قسمت اول
دختر داستان
- اه لعنتی بسه دیگه
نا مرد گوشی رو قطع کرد. اصال اعصاب ندارم این گرما هم که شده قوز باال قوز. همیون جوری که شر و شر عرق می
ریختم تو خیابونای بی در و پیکر تهران منتظر تاکسی بودم. یهو صدای یه نفر نظرمو به خودش جلب کرد.
- خوشگله سوار شو.
اه اینم یکی دیگه... به طرف پیاده رو راه افتادم که دوباره گفت:
- اه ناز نکن دیگه خوب حساب می کنم.
- خفه شو اشغال.
- واه واه چه گوشت ت
مشغول صبحانه خوردن شدم که مامان گفت:
-باش آماده شو بریم عزیزمآرتین عزیزم امروز آنا رو با خودت میبری بوتیک؟
خالصه رفتیم بوتیک..الناز نشسته بود و یه نفر هم توی بوتیک داشت مانتو می خرید،سالمی کردم و با آنا رفتیم
نشستیم..
وقتی بوتیک خلوت شد به آنا گفتم:
-بلند شو
همون موقع الناز اومد و سالم کرد و گفت:
-دختر خالم،آنا..آنا جان ایشون الناز هستننمیخوای معرفی کنی آقا آرتین؟
با هم دست دادن و بعدش چند تا مانتو و جین و تی شرت به سلیقه ی خودم برداشتم و دادم دست آنا:
-کدوما رو دوست داری؟
-برای چی؟
-هدیه اس..
گذاشتشون توی دستم و گفت:
-نمیخوام..بعدا با آرمین میرم می خرم..
اخم ظریفی کردم و گفتم:
-اینجوری نگو دیگه..من میخوام بهت کادو بدم..
هر جور شد راضیش کردم و سه چهار تا مانتو و جین براش برداشتم...اینم از این..
قسمت اول
دختر داستان
- اه لعنتی بسه دیگه
نا مرد گوشی رو قطع کرد. اصال اعصاب ندارم این گرما هم که شده قوز باال قوز. همیون جوری که شر و شر عرق می
ریختم تو خیابونای بی در و پیکر تهران منتظر تاکسی بودم. یهو صدای یه نفر نظرمو به خودش جلب کرد.
- خوشگله سوار شو.
اه اینم یکی دیگه... به طرف پیاده رو راه افتادم که دوباره گفت:
- اه ناز نکن دیگه خوب حساب می کنم.
- خفه شو اشغال.
- واه واه چه گوشت ت
۲۳۶
۰۲ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.