فن فیک پلی بوی " پارت ۴ "
زمان خیلی زود میگذشت .. دو هفته بعد قرار بود سویون ازدواج کنه
هیجان تو چهره اعضای خانواده نمایان بود
جیمین خیلی خوب تونسته بود سویون رو گول بزنه و کاری کنه که سویون باور کنه اون ، مینهو یعنی نامزدشه
جیمین فکر میکرد که گول زدن سویون میتونه خنده دار باشه و باعث بشه که کمی سرگرم بشه
اما نمیدونست که سویون ممکنه با فهمیدن اینکه جیمین ، مینهو نیست داغون بشه
سویون حتی دیوانه وار عاشق جیمین بود.
سویون با پوشیدن لباس آبی روشن از اتاقش خارج شد
جیمین با لباس های رسمی که مثل همیشه خوشتیپ تر نشونش میداد به دنبال سویون گشت
سویون با دیدن جیمین گونه هاش قرمز شد .
جیمین : اوووه لیدی.. خیلی خوشگل شدی .
سویون : شما هم .. خیلی خوشتیپ هستید ..
سویون دست جیمین رو بین دستهاش گرفت که جیمین دستش رو پس زد .
سویون با تعجب به جیمین خیره شده بود
جیمین پشت سر سویون ایستاد و از پشت بغلش کرد
سویون با گونه های سرخ زمزمه کرد : مینهو شی .. ممکنه ما رو ببینن
جیمین : ما که قراره باهم ازدواج کنیم ، از چی میترسی ؟!
لبهای داغ جیمین ، روی شونه های سویون فرود اومد و باعث شد سویون کمی بلرزه .
چندتا بوسه ی کوچیک روی گردن سویون گذاشت و فکش رو با دست گرفت .
سویون رو فقط به چشم هرزه ای میدید که قرار بود یکم باهاش خوش بگذرونه
به آرومی لبهاش رو روی لبهای سویون گذاشت و سطحی بوسید .
سویون احساس خوبی داشت چون اولین بوسه رو با
همسر آینده ی خودش تجربه کرده بود . احساس کامل بودن کرد.
اما سویون نمیدونست که مینهوی واقعی امروز به خونه میاد و ممکن بود از دیدنش با فرد دیگه ای ناراحت بشه .
مینهو بالاخره رسید .. پله هارو بالا اومد و سویون و جیمین رو درحالی دید که همدیگه رو میبوسیدن .
مینهو : سویون .. شی؟!
سویون و جیمین از هم جدا شدن و با تعجب به مینهو نگاه کردن .
مینهو سرفه ای کرد و به سمت سویون رفت .
مینهو : این آقا .. کی هستن ؟
سویون : ایشون نامزدم هستن ..
مینهو : که نامزد هم هستید .
جیمین با عجله جمع رو ترک کرد و سویون رو با نامزد واقعیش تنها گذاشت
سویون فقط گول خورده بود ..
بعد از رفتن جیمین ، مینهو با خونسردی گفت : میتونم اسم اون آقا رو بدونم؟
سویون : اسمشون .. ببینم شما نامزد من رو نمیشناسید؟!
با دیدن اخم های مینهو ادامه داد : اسمش مینهوئه .. و من اجازه حرف زدن با مرد های غریبه رو ندارم .
خواست از کنار مینهو رد بشه که مینهو دست سویون رو گرفت
مینهو با فک قفل شده از عصبانیت گفت : من مینهو هستم .. نامزدتون .
سویون : من..منظورت .. چیه؟
مینهو : اون عوضی واقعا کی هستش ؟ با اسم من از شما سوءاستفاده کرده .
سویون : امکان .. نداره..
و با عجله پله هارو پایین رفت .
جلوی در خروجی از خونه ، جیمین رو دید که داشت از خونه خارج میشد
به سوا گفت : هی سوا .. اون پسر .. کیه ؟
سوآ : کدوم پسر ؟
سویون با بیقراری انگشتش رو به سمت جیمین گرفت و غرید : همون پسری که داره از خونه خارج میشه .
سوآ : اوه اون .. جیمینه .. پارک جیمین از بوسان . وقتی بچه بودید خیلی باهم دعوا میکردید ، یادت اومد الان؟
سویون جوابی نداد و به دنبال جیمین دویید . از خونه خارج شد و داد زد : صبر کن ..
جیمین جلوی باغچه ایستاد .
جیمین : چی میخوای ؟
سویون با عصبانیت به سمتش رفت .
سویون : برای چی اونکار و کردی ؟
جیمین : چیکار کردم ؟
سویون : خودت رو به اون راه نزن .. تو مینهو نیستی . بهم گفتی نامزد من هستی و گولم زدی . من کار اشتباهی انجام دادم که باهام بازی کردی ؟؟
با عصبانیت سر جیمین داد میزد و اشکهاش روی پوست صورتش جاری شده بود
جیمین با پوزخند گفت : چون حوصلم سر رفته بود .
فکر نمیکردم جدی بگیری سویون شی ، قرار بود یه شوخی باشه
سویون : شوخی ؟! میدونی با دونستن اینکه تو نامزد من نیستی چقدر احساس کثیف بودن میکنم ؟
چطور جرات کردی بهم دست بزنی هااا؟ اصلا برای چی اومدی اینجا ؟
جیمین : انقدر خودت رو تحویل نگیر ، کم پیش میاد حتی به دخترهای سطح پایین و دهاتی ای مثل تو دست بزنم . باید خداروشکر کنی که باهات نخوابیدم .. البته اگر هم به فاکت بدم باید چشمهام رو میبستم چون تصور اینکه بدن زشتت رو لُخت ببینم حالم رو بهم میزنه و ...
سویون اجازه نداد بقیه حرفش رو ادامه بده و سیلی محکمی به جیمین زد
جیمین با چشمهای گشاد به سویون خیره شد
اون حتی از پدرش هم سیلی نخورده بود و تصور اینکه یه دختر بهش سیلی زده بود باعث میشد احساس بدبختی کنه
کم کم اخم کرد و با عصبانیت به چشمهای سویون زل زد .
سویون : پدرت تلاش کرد که تو پسر خوبی به بار بیای ، اما اینطور که معلومه تو فقط منبع آبروریزی برای خانواده ات هستی پسره ی عوضی . لطف های پدرت رو اینجوری باز پرداخت میکنی نه ؟
هیجان تو چهره اعضای خانواده نمایان بود
جیمین خیلی خوب تونسته بود سویون رو گول بزنه و کاری کنه که سویون باور کنه اون ، مینهو یعنی نامزدشه
جیمین فکر میکرد که گول زدن سویون میتونه خنده دار باشه و باعث بشه که کمی سرگرم بشه
اما نمیدونست که سویون ممکنه با فهمیدن اینکه جیمین ، مینهو نیست داغون بشه
سویون حتی دیوانه وار عاشق جیمین بود.
سویون با پوشیدن لباس آبی روشن از اتاقش خارج شد
جیمین با لباس های رسمی که مثل همیشه خوشتیپ تر نشونش میداد به دنبال سویون گشت
سویون با دیدن جیمین گونه هاش قرمز شد .
جیمین : اوووه لیدی.. خیلی خوشگل شدی .
سویون : شما هم .. خیلی خوشتیپ هستید ..
سویون دست جیمین رو بین دستهاش گرفت که جیمین دستش رو پس زد .
سویون با تعجب به جیمین خیره شده بود
جیمین پشت سر سویون ایستاد و از پشت بغلش کرد
سویون با گونه های سرخ زمزمه کرد : مینهو شی .. ممکنه ما رو ببینن
جیمین : ما که قراره باهم ازدواج کنیم ، از چی میترسی ؟!
لبهای داغ جیمین ، روی شونه های سویون فرود اومد و باعث شد سویون کمی بلرزه .
چندتا بوسه ی کوچیک روی گردن سویون گذاشت و فکش رو با دست گرفت .
سویون رو فقط به چشم هرزه ای میدید که قرار بود یکم باهاش خوش بگذرونه
به آرومی لبهاش رو روی لبهای سویون گذاشت و سطحی بوسید .
سویون احساس خوبی داشت چون اولین بوسه رو با
همسر آینده ی خودش تجربه کرده بود . احساس کامل بودن کرد.
اما سویون نمیدونست که مینهوی واقعی امروز به خونه میاد و ممکن بود از دیدنش با فرد دیگه ای ناراحت بشه .
مینهو بالاخره رسید .. پله هارو بالا اومد و سویون و جیمین رو درحالی دید که همدیگه رو میبوسیدن .
مینهو : سویون .. شی؟!
سویون و جیمین از هم جدا شدن و با تعجب به مینهو نگاه کردن .
مینهو سرفه ای کرد و به سمت سویون رفت .
مینهو : این آقا .. کی هستن ؟
سویون : ایشون نامزدم هستن ..
مینهو : که نامزد هم هستید .
جیمین با عجله جمع رو ترک کرد و سویون رو با نامزد واقعیش تنها گذاشت
سویون فقط گول خورده بود ..
بعد از رفتن جیمین ، مینهو با خونسردی گفت : میتونم اسم اون آقا رو بدونم؟
سویون : اسمشون .. ببینم شما نامزد من رو نمیشناسید؟!
با دیدن اخم های مینهو ادامه داد : اسمش مینهوئه .. و من اجازه حرف زدن با مرد های غریبه رو ندارم .
خواست از کنار مینهو رد بشه که مینهو دست سویون رو گرفت
مینهو با فک قفل شده از عصبانیت گفت : من مینهو هستم .. نامزدتون .
سویون : من..منظورت .. چیه؟
مینهو : اون عوضی واقعا کی هستش ؟ با اسم من از شما سوءاستفاده کرده .
سویون : امکان .. نداره..
و با عجله پله هارو پایین رفت .
جلوی در خروجی از خونه ، جیمین رو دید که داشت از خونه خارج میشد
به سوا گفت : هی سوا .. اون پسر .. کیه ؟
سوآ : کدوم پسر ؟
سویون با بیقراری انگشتش رو به سمت جیمین گرفت و غرید : همون پسری که داره از خونه خارج میشه .
سوآ : اوه اون .. جیمینه .. پارک جیمین از بوسان . وقتی بچه بودید خیلی باهم دعوا میکردید ، یادت اومد الان؟
سویون جوابی نداد و به دنبال جیمین دویید . از خونه خارج شد و داد زد : صبر کن ..
جیمین جلوی باغچه ایستاد .
جیمین : چی میخوای ؟
سویون با عصبانیت به سمتش رفت .
سویون : برای چی اونکار و کردی ؟
جیمین : چیکار کردم ؟
سویون : خودت رو به اون راه نزن .. تو مینهو نیستی . بهم گفتی نامزد من هستی و گولم زدی . من کار اشتباهی انجام دادم که باهام بازی کردی ؟؟
با عصبانیت سر جیمین داد میزد و اشکهاش روی پوست صورتش جاری شده بود
جیمین با پوزخند گفت : چون حوصلم سر رفته بود .
فکر نمیکردم جدی بگیری سویون شی ، قرار بود یه شوخی باشه
سویون : شوخی ؟! میدونی با دونستن اینکه تو نامزد من نیستی چقدر احساس کثیف بودن میکنم ؟
چطور جرات کردی بهم دست بزنی هااا؟ اصلا برای چی اومدی اینجا ؟
جیمین : انقدر خودت رو تحویل نگیر ، کم پیش میاد حتی به دخترهای سطح پایین و دهاتی ای مثل تو دست بزنم . باید خداروشکر کنی که باهات نخوابیدم .. البته اگر هم به فاکت بدم باید چشمهام رو میبستم چون تصور اینکه بدن زشتت رو لُخت ببینم حالم رو بهم میزنه و ...
سویون اجازه نداد بقیه حرفش رو ادامه بده و سیلی محکمی به جیمین زد
جیمین با چشمهای گشاد به سویون خیره شد
اون حتی از پدرش هم سیلی نخورده بود و تصور اینکه یه دختر بهش سیلی زده بود باعث میشد احساس بدبختی کنه
کم کم اخم کرد و با عصبانیت به چشمهای سویون زل زد .
سویون : پدرت تلاش کرد که تو پسر خوبی به بار بیای ، اما اینطور که معلومه تو فقط منبع آبروریزی برای خانواده ات هستی پسره ی عوضی . لطف های پدرت رو اینجوری باز پرداخت میکنی نه ؟
۷۲.۶k
۱۲ اسفند ۱۳۹۹