هانی بال² پارت هفتم
( اسلاید دوم ا.ت و سوم لباس ته تو مهمونی )
~ چی؟ ا.ت چی گفتی؟
جونگکوک ویو :
تنها چیزی که میدیدم خون جلوی چشمام بود
دستت ا.ت رو گرفتم و فشارش دادم
~ جئون ا.ت تو ماله جئون جونگکوکی.
ولی ا.ت دستمو پس زد چرا اینکارو میکرد لعنتی؟ چرا
- من کیم ا.ت دختر کیم هه سان حق آینو نمیدم بهت که اسم منو با پسوند اسم خودت صدا بزنی! و من الان از خانواده کیم هستم
قبل از اینکه اپا و مامتو با من دشمن میکردی و قلبمو میشکوندی
~ من متاسفم برات جبران میکنم ا.ت عشق کوچولوی من لطفاً
- تو به من اعتماد نکردی پس بار دوم هم نمیکنی فردا ساعت چهار عصر تا ده شب عروسیه خانواده محترم و خودت یادت نری بیای فعلا داداشی . یا بهتره بگم داداش ناتنی من
ا.ت ویو :
برگشتم سمت عمارت و دستور دادم درو ببندن اخرین حرفای کوک رو که میگفت
~ تهیونگ بدتر از منه!
تو ذهنم اکو میشد
تهیونگ هم حرف جونگکوک رو شنید
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و لبامو بوسید من نتونستم همراهی کنم چون ذهنم درگیر بود
سرمو اوردم عقب و به ته زل زدم
+ قسم میخورم ازت محافظت کنم. ولی قوانین باید انجام بدی
- چه قوانینی
+ با هیچ پسری گرم نمیگیری شاید اگه رفیقمون بود یکم! یکم!!!!
- باشههه بقیش بگو
+ بیشتر با خودم صمیمی نه رفیقاتا با من بیشتر بگرد هرجا رفتی بادیگارد باهات باید بیاد مراقبت باشه اگه نبودم هرچی شد حال بد هر حسی به خودم میگی
- چشم . ته ته
+ جانم
- دوست دارم..
- من خیلی بیشتر عاشقتم
ساعت ۵ عصر مهمونی معرفی*
تهیونگ ویو :
رفتم تو اتاق ا.ت که ببینم چه لباسی پوشیده
لباسش باز بود عصبی شدم رفتم سمتش و لبامو کوبیدم به پوست سفید گردنش و شروع کردم به عمیق مک زدن
- د..درد داره آی تروخدا اروم
+خفه شو بیبی من
سرمو بردم پایین و رون پاهاشو با دستم لمس کردم
لبامو روی رون سمت راستش کشیدم و از توپریش نیشخندی زدم و شروع کردم به گزیدن روناش
- ته ته.. ردشون موند تروخدا نکن ..ز..زشته
+ میخوام ببین ماله منی!
- چ..چشم
ا.ت ویو
تهیونگ جوراب شلواری بزور پام کرد و منم همش غر میزدم از جوراب شلواری متنفرم ولی با بوسش منو هی خفه میکرد
+ ا.ت دهنتو میبندی یا با لبام یجوری باز ببندم لال شی
- بی ادب فاقد نزاکت!
+ پرو!
- هستم اقای وحشی الان گردنم و اینا همشون کبوده
+ بهتر
رفتم سمت کمد و لباس پوشیده تری پوشیدم و اقا بلخره رضایت دادن .
بازوشو گرفتم از اتاق خارج شدیم و رفتیم سمت پله ها ، خیلی خجالت میکشیدم
با نگاهای سنگین دخترای افاده ای یکم عصبی شدم .. چه اراسش غلیظ و ترسناکی ارایش غلیظ دوست داشتم ولی این زیاده روی بود لباساشون هم کامل باز و نگاهشون رو من بود و بعد رو تهیونگ
ایش!
و .. .. ..
شرط ۴۰ لایک
کامنت ۴۰ تا
لذت ببرید. حمایت!
~ چی؟ ا.ت چی گفتی؟
جونگکوک ویو :
تنها چیزی که میدیدم خون جلوی چشمام بود
دستت ا.ت رو گرفتم و فشارش دادم
~ جئون ا.ت تو ماله جئون جونگکوکی.
ولی ا.ت دستمو پس زد چرا اینکارو میکرد لعنتی؟ چرا
- من کیم ا.ت دختر کیم هه سان حق آینو نمیدم بهت که اسم منو با پسوند اسم خودت صدا بزنی! و من الان از خانواده کیم هستم
قبل از اینکه اپا و مامتو با من دشمن میکردی و قلبمو میشکوندی
~ من متاسفم برات جبران میکنم ا.ت عشق کوچولوی من لطفاً
- تو به من اعتماد نکردی پس بار دوم هم نمیکنی فردا ساعت چهار عصر تا ده شب عروسیه خانواده محترم و خودت یادت نری بیای فعلا داداشی . یا بهتره بگم داداش ناتنی من
ا.ت ویو :
برگشتم سمت عمارت و دستور دادم درو ببندن اخرین حرفای کوک رو که میگفت
~ تهیونگ بدتر از منه!
تو ذهنم اکو میشد
تهیونگ هم حرف جونگکوک رو شنید
دستاشو دور کمرم حلقه کرد و لبامو بوسید من نتونستم همراهی کنم چون ذهنم درگیر بود
سرمو اوردم عقب و به ته زل زدم
+ قسم میخورم ازت محافظت کنم. ولی قوانین باید انجام بدی
- چه قوانینی
+ با هیچ پسری گرم نمیگیری شاید اگه رفیقمون بود یکم! یکم!!!!
- باشههه بقیش بگو
+ بیشتر با خودم صمیمی نه رفیقاتا با من بیشتر بگرد هرجا رفتی بادیگارد باهات باید بیاد مراقبت باشه اگه نبودم هرچی شد حال بد هر حسی به خودم میگی
- چشم . ته ته
+ جانم
- دوست دارم..
- من خیلی بیشتر عاشقتم
ساعت ۵ عصر مهمونی معرفی*
تهیونگ ویو :
رفتم تو اتاق ا.ت که ببینم چه لباسی پوشیده
لباسش باز بود عصبی شدم رفتم سمتش و لبامو کوبیدم به پوست سفید گردنش و شروع کردم به عمیق مک زدن
- د..درد داره آی تروخدا اروم
+خفه شو بیبی من
سرمو بردم پایین و رون پاهاشو با دستم لمس کردم
لبامو روی رون سمت راستش کشیدم و از توپریش نیشخندی زدم و شروع کردم به گزیدن روناش
- ته ته.. ردشون موند تروخدا نکن ..ز..زشته
+ میخوام ببین ماله منی!
- چ..چشم
ا.ت ویو
تهیونگ جوراب شلواری بزور پام کرد و منم همش غر میزدم از جوراب شلواری متنفرم ولی با بوسش منو هی خفه میکرد
+ ا.ت دهنتو میبندی یا با لبام یجوری باز ببندم لال شی
- بی ادب فاقد نزاکت!
+ پرو!
- هستم اقای وحشی الان گردنم و اینا همشون کبوده
+ بهتر
رفتم سمت کمد و لباس پوشیده تری پوشیدم و اقا بلخره رضایت دادن .
بازوشو گرفتم از اتاق خارج شدیم و رفتیم سمت پله ها ، خیلی خجالت میکشیدم
با نگاهای سنگین دخترای افاده ای یکم عصبی شدم .. چه اراسش غلیظ و ترسناکی ارایش غلیظ دوست داشتم ولی این زیاده روی بود لباساشون هم کامل باز و نگاهشون رو من بود و بعد رو تهیونگ
ایش!
و .. .. ..
شرط ۴۰ لایک
کامنت ۴۰ تا
لذت ببرید. حمایت!
۱۱.۶k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.