در همین حال سریع میره به بغل هان سوجون گریه می کند .😩😩 ها
در همین حال سریع میره به بغل هان سوجون گریه می کند .😩😩 هانسوجون هم خوشحال و ناراحت بود و میگه بس کن صورت قشنگت زیبایی اش را از دست می دهد . جیان سون بر روی زمین میشند و شروع به حرف زدن می کند : من چکار کردم اخه مادر پدرم در یک تصادف مردند ⚰️اون وقت من توی شکم مامانم بودم دکتر ها من را سریع به دنیا اوردند اما مادرو پدرم فوت کردند . اون موقع پدربزرگم به زور بزرگم کرد . خرج و مخارجم زیاد بود اما اون کار کرد تا پول مدرسه ام را بده 💵. مهارت کاراته و کنگ فو را بهم یاد داد تا در سختی ها ازش استفاده کنم . حالا هم داره مثل یک پلاستیک در هوا از کنارم می رود .
داشتند پدربزرگش را می بردند و جیان سون تلاش می کرد که چند ثانیه دیگر پدربزرگش را ببیند .اما انها بردنش و کلی گریه کرد . هان سون جون سریع پشت سر انها رفت و پول مراسم عزاداری را داد .
یک روز گذشت جیان رفت جلوی عکس پدربزرگ و مادر پدرش و برای انها احترام گذاشت 🙏🖼️
گفت : سلام مامان بابا خوبین دیدید پدربزرگ من را ترک کرد و امد پیش شما اگه اومد بهش بگین خیلی بی وفایی تو گفتی با هم میریم تا من تنها نباشم چی شد پس من الان تنهام اما تو اون بالایی باشه همین که توی اونجا تنها نیستی و مامان بابا کنارت هستن برام کافیه . اون پسر را دیدید اون من را دوست داره ❤️و همه پول مراسم عزاداری پدربزرگ را داد من هم فکر کنم دوستش دارم اما نباید از خودم نشان بدم چون بعد پرومیشه خخ خداحافظ .👋
داشتند پدربزرگش را می بردند و جیان سون تلاش می کرد که چند ثانیه دیگر پدربزرگش را ببیند .اما انها بردنش و کلی گریه کرد . هان سون جون سریع پشت سر انها رفت و پول مراسم عزاداری را داد .
یک روز گذشت جیان رفت جلوی عکس پدربزرگ و مادر پدرش و برای انها احترام گذاشت 🙏🖼️
گفت : سلام مامان بابا خوبین دیدید پدربزرگ من را ترک کرد و امد پیش شما اگه اومد بهش بگین خیلی بی وفایی تو گفتی با هم میریم تا من تنها نباشم چی شد پس من الان تنهام اما تو اون بالایی باشه همین که توی اونجا تنها نیستی و مامان بابا کنارت هستن برام کافیه . اون پسر را دیدید اون من را دوست داره ❤️و همه پول مراسم عزاداری پدربزرگ را داد من هم فکر کنم دوستش دارم اما نباید از خودم نشان بدم چون بعد پرومیشه خخ خداحافظ .👋
۲.۱k
۲۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.