عضو افتخاری پارت ۲۰
#عضو_افتخاری
#پارت_20
■■■■■■■■■■■■■
《تهیونگ》
بعد از کلی کار و تمرین خسته و کوفته برگشتیم خونه .رفتم سر یخچال و بطریه آبو سر کشیدم که داد جین در اومد
جین:نههههههههههههههه
_چیه
جین""سررررر نکششش
_باشع بابا ترسیدم
جیهوپ:"پسرا من رفتم بخوابم
همه گی باهم"برو خوب بخوابی
خلاصه هر کدوم مشغول کاری شدیم منم خسته بودمو رو کاناپه خوابم برد
____دو روز بعد________
《سوزی》
امروز پرواز داشتم و باید برمیگشتم کره کلی از درس و دانشگاه عقب موندم باید از صوفی بخوام بهم توضیح بده البته اگر گوش داده باشه:/
با گفتن شماره پروازم به سمت در ورودی رفتم و پاسپورتو مدارکمو نشون دادمو گذاشتن وارد شم
رفتم داخلو رو صندلی نشستم و پرده رو کنار زدم تا آسمونو ببینم هیچ وقت از ارتفاع نترسیدم
برعکس عاشق ارتفاع و سرعتو اسب سواری بودم
من اسب سوار ماهریم ۸ سالم بود که گیر داده بودم داداش میخوام و پدر و مادرمم لک لکارو بهونه کرده بودنو میگفتن نمیدن پس منم گفتم یا داداش یا خر یا اسب:/
میدونم سوال اینجاس خر چرا ..خب من عاشق خرم اسکلم خودتونید😐😂
خلاصه گفتن خرم نمیشه پس گفتم اسب میخوام اسبم نمیخریدن ولی انقد گیر دادن که یه روز بابام برد به جایی که اسب میفروختن کلی اسب خوشگل و سفید ملوس بود ولی من اسب نازو کیوت نمیخواستم اسب وحشی میخواستم به اخرین اسب که رسیدیم یه اسب سیاه وحشی بود که به کسی سواری نمیداد البته کره اسب بود
منم که عاشق اسب وحشی :/وحشیم خودتونید..
پامو کردم تو یه کفش که من همینو میخوام خلاصه خردیمشو الانم دارمش
اسب سوار ماهریم اسبمم هنوزم وحشیه و فقط برای من رامه و فقط به من سواری میده هر کی میخواد ازش سواری بگیره انقد وحشی بازی درمیاره که طرف میترسه 😂😂
از فکر اومدم بیرون پیش به سوی کره...
ادامه دارد
⭐
⭐⭐
⭐⭐⭐
⭐⭐⭐⭐
⭐⭐⭐⭐⭐
⭐⭐ ⭐⭐⭐⭐
#پارت_20
■■■■■■■■■■■■■
《تهیونگ》
بعد از کلی کار و تمرین خسته و کوفته برگشتیم خونه .رفتم سر یخچال و بطریه آبو سر کشیدم که داد جین در اومد
جین:نههههههههههههههه
_چیه
جین""سررررر نکششش
_باشع بابا ترسیدم
جیهوپ:"پسرا من رفتم بخوابم
همه گی باهم"برو خوب بخوابی
خلاصه هر کدوم مشغول کاری شدیم منم خسته بودمو رو کاناپه خوابم برد
____دو روز بعد________
《سوزی》
امروز پرواز داشتم و باید برمیگشتم کره کلی از درس و دانشگاه عقب موندم باید از صوفی بخوام بهم توضیح بده البته اگر گوش داده باشه:/
با گفتن شماره پروازم به سمت در ورودی رفتم و پاسپورتو مدارکمو نشون دادمو گذاشتن وارد شم
رفتم داخلو رو صندلی نشستم و پرده رو کنار زدم تا آسمونو ببینم هیچ وقت از ارتفاع نترسیدم
برعکس عاشق ارتفاع و سرعتو اسب سواری بودم
من اسب سوار ماهریم ۸ سالم بود که گیر داده بودم داداش میخوام و پدر و مادرمم لک لکارو بهونه کرده بودنو میگفتن نمیدن پس منم گفتم یا داداش یا خر یا اسب:/
میدونم سوال اینجاس خر چرا ..خب من عاشق خرم اسکلم خودتونید😐😂
خلاصه گفتن خرم نمیشه پس گفتم اسب میخوام اسبم نمیخریدن ولی انقد گیر دادن که یه روز بابام برد به جایی که اسب میفروختن کلی اسب خوشگل و سفید ملوس بود ولی من اسب نازو کیوت نمیخواستم اسب وحشی میخواستم به اخرین اسب که رسیدیم یه اسب سیاه وحشی بود که به کسی سواری نمیداد البته کره اسب بود
منم که عاشق اسب وحشی :/وحشیم خودتونید..
پامو کردم تو یه کفش که من همینو میخوام خلاصه خردیمشو الانم دارمش
اسب سوار ماهریم اسبمم هنوزم وحشیه و فقط برای من رامه و فقط به من سواری میده هر کی میخواد ازش سواری بگیره انقد وحشی بازی درمیاره که طرف میترسه 😂😂
از فکر اومدم بیرون پیش به سوی کره...
ادامه دارد
⭐
⭐⭐
⭐⭐⭐
⭐⭐⭐⭐
⭐⭐⭐⭐⭐
⭐⭐ ⭐⭐⭐⭐
۲.۷k
۱۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.