عشق خوناشامی من پارت ۵
عشق خوناشامی من پارت ۵
ا/ت: از حموم اومدم بیرون لباس هامو پوشیدم و رفتم رو تختم دراز کشیدم و به اتفاقات امروز فک کردم که از خستگی خوابم برد
با صدای در زدن از خواب بیدار شدم روی تخت نشستم و گفتم:
ا/ت: بیا تو
یکدفعه دیدم جونگکوک اومد داخل
جونگکوک: خوابیده بودی؟ ببخشید که مزاحمت شدم
ا/ت: نه بابا اشکال نداره باید دیگه بیدار میشدم
جونگکوک: خب بگو ببینم از اتاقت راضی هستی؟
ا/ت: آره ممنونم
جونگکوک: خواهش میکنم لطفا از این به بعد راحت باش باهام
ا/ت: باشه
جونگکوک: خب بیا بریم پایین اجوما غذا پخته بریم شام بخوریم و چند نفر هستن که میخوام بهت معرفی کنیم
ا/ت: کیا؟!
جونگکوک: حالا میفهمی بیا بریم
ا/ت: اوکی
رفتیم پایین رفتیم قسمت میز که دیدم شیش تا پسر جذاب نشستم
جونگکوک: معرفی میکنم ا/ت اینا برادر هام هستن
ا/ت: عع.... خوشبختم
اعضا: ما هم همینطور
جونگکوک: خیلی خب ا/ت بیا بشین
رفتیم نشستیم من کنار جونگکوک نشسته بودم که اون برادر های جونگکوک شروع کردن خودشون رو معرفی کردن
جین: من جین هستم خب همینطور که میبینی من خیلی خوشتیپ و هندسام هستم
نامجون: بسه جین دوباره شروع نکن خب ا/ت من نامجون هستم از دیدنت خوشحالم
شوگا: منم یونگی هستم که شوگا هم بهم میگن
ا/ت: واییییییییییی خدا چقدر تو شبیه گربه ای میشه به لپ هات دست بزنم
شوگا: (خشم پیشولی) نخیر من رو لپ هام حساسم
یکدفعه دیدم جونگکوک شروع کرد خندیدن
شوگا: مرض نخند دیگه احترام هیونگت رو نگه دار
ا/ت: البته جونگکوک هم خیلی شبیه خرگوش راستی جونگکوک گفتی باهات راحت باشم میشه بهت بگم بانیییی؟
جونگککوک: نخیر به هیچ وجه
حالا اینبار شوگا شروع به خندیدن کرد
جیهوپ: بسه دیگه خب ا/ت من هم هوسوک هستم میتونی بهم بگی جیهوپ
جیمین: و منم جیمین هستم میتونی باهام راحت باشی
جونگکوک: چقد راحتتتتتتتت؟!🤔🤔
ادمین:
تهیونگ زد به بازوی جونگکوک و گفت: حسودیت شده؟🤣🤣
جونگکوک: نخیرررررر
تهیونگ: معلومه
تهیونگ :خب ا/ت منم تهیونگ هستم از دیدنت خوشحالم
ا/ت: منم همینطور
جین: خب دیگه غذا رو شروع کنیم
خلاصه اون شب هم گذشت و همه رفتم خوابیدن
خب ماجرا های مهم در حال شروع شدنه منتظرم باشین
لباس ا/ت: اسلاید دوم
حمایت
ا/ت: از حموم اومدم بیرون لباس هامو پوشیدم و رفتم رو تختم دراز کشیدم و به اتفاقات امروز فک کردم که از خستگی خوابم برد
با صدای در زدن از خواب بیدار شدم روی تخت نشستم و گفتم:
ا/ت: بیا تو
یکدفعه دیدم جونگکوک اومد داخل
جونگکوک: خوابیده بودی؟ ببخشید که مزاحمت شدم
ا/ت: نه بابا اشکال نداره باید دیگه بیدار میشدم
جونگکوک: خب بگو ببینم از اتاقت راضی هستی؟
ا/ت: آره ممنونم
جونگکوک: خواهش میکنم لطفا از این به بعد راحت باش باهام
ا/ت: باشه
جونگکوک: خب بیا بریم پایین اجوما غذا پخته بریم شام بخوریم و چند نفر هستن که میخوام بهت معرفی کنیم
ا/ت: کیا؟!
جونگکوک: حالا میفهمی بیا بریم
ا/ت: اوکی
رفتیم پایین رفتیم قسمت میز که دیدم شیش تا پسر جذاب نشستم
جونگکوک: معرفی میکنم ا/ت اینا برادر هام هستن
ا/ت: عع.... خوشبختم
اعضا: ما هم همینطور
جونگکوک: خیلی خب ا/ت بیا بشین
رفتیم نشستیم من کنار جونگکوک نشسته بودم که اون برادر های جونگکوک شروع کردن خودشون رو معرفی کردن
جین: من جین هستم خب همینطور که میبینی من خیلی خوشتیپ و هندسام هستم
نامجون: بسه جین دوباره شروع نکن خب ا/ت من نامجون هستم از دیدنت خوشحالم
شوگا: منم یونگی هستم که شوگا هم بهم میگن
ا/ت: واییییییییییی خدا چقدر تو شبیه گربه ای میشه به لپ هات دست بزنم
شوگا: (خشم پیشولی) نخیر من رو لپ هام حساسم
یکدفعه دیدم جونگکوک شروع کرد خندیدن
شوگا: مرض نخند دیگه احترام هیونگت رو نگه دار
ا/ت: البته جونگکوک هم خیلی شبیه خرگوش راستی جونگکوک گفتی باهات راحت باشم میشه بهت بگم بانیییی؟
جونگککوک: نخیر به هیچ وجه
حالا اینبار شوگا شروع به خندیدن کرد
جیهوپ: بسه دیگه خب ا/ت من هم هوسوک هستم میتونی بهم بگی جیهوپ
جیمین: و منم جیمین هستم میتونی باهام راحت باشی
جونگکوک: چقد راحتتتتتتتت؟!🤔🤔
ادمین:
تهیونگ زد به بازوی جونگکوک و گفت: حسودیت شده؟🤣🤣
جونگکوک: نخیرررررر
تهیونگ: معلومه
تهیونگ :خب ا/ت منم تهیونگ هستم از دیدنت خوشحالم
ا/ت: منم همینطور
جین: خب دیگه غذا رو شروع کنیم
خلاصه اون شب هم گذشت و همه رفتم خوابیدن
خب ماجرا های مهم در حال شروع شدنه منتظرم باشین
لباس ا/ت: اسلاید دوم
حمایت
۲۴.۳k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.