تو پیشم بمون پارت ۱۶ پایانی
#jisoo
دیدم یه مردی اومد نزدیکم
به زور می دیدمش
فقط تلاش میکردم که بدنمو بپوشونم
جیهوپ:تو...تو چت شده
بیا کت منو بنداز دورت
م.....میترسم
منو ببر از اینجا
#j_hope
جیسو رو بقلم گرفتم
خیلی ترسیده بود و سردش شده بود
#namjoon
دیدم صدای جیغ میاد رفتم دیدم جیسو توی بقل جیهوپه
عصبی شدم و سوار ماشینم شدمو رفتم
هی اون صحنه میومد جلو چشمم و بیشتر گاز میدادم
سرعتم ۱۸۰ بود
دیدم یه کامیون داره از جلوم میاد
هرچی پامو گزاشتم روی ترمز
ترمز نگرفت
محکم با کامیون خوردیم به هم
چشمام سیاهی رفت
#jisoo
جیهوپ منو برد خونش لباس داد تا بپوشم
تو همین حین دیدم گوشیم زنگ خورد
نامجون بود
الو نامجون
یه مردی:سلام
سلام شما
یه مردی:ببخشید مزاحم شدم راستش توی گوشی اقا نامجون نگاه کردیم شمارو عشقم سیو کرده بود فکر کردم با شما نصبتی داره
ن...نامجون چش شده
...:راستش متاسفانه تصادف کردن
چ...چ...چ..چی کجا
...:کنار فلان پل
ا....الان میام
زودباش جیهوپ زودباش
جیهوپ:چیشده
نامجون تصادف کرده
رسیدیم به همون ادرس
یه عالمه ماشین جمع شده بود
رفتم پیش نامجون
صورتش کلا خونی بود
گریم گرفت شروع کردم به گریه کردن
سر نامجون رو گزاشتم روی پاهام
نامجون پاشو
بخاطر من
خواهش میکنم
نامجون:ج..........یسو من...من همیشه دوست داشتم و همیشه هم دوست خواهم داشت
دوست دارم
ژینا:نامجون اینو گفتو چشماشو بست
منم دوست دارم
ژینا:اشک جیسو ریخت روی گونه نامجون
کسی که توی انبولانس بود:تسلیت میگم لطفا اجازه بدین جنازه رو برداریم
نه نه نه نامجون نرو
#zhina
جیهوپ که یه جا وایساده بود و داشت بی سر و صدا گریه میکرد
جیسو رو برداشت
# فردا
نامجون رو خاک سپاری کردن و تمام شد(دور از جون😭😭)
جیسو توی دلش:نامجون من همیشه تورو دوست داشتم
دارم میام پیشت
جیهوپ:جیسو بیا بریم
جیسو:من میخوام دستشویی
جیهوپ:باشه منتظرم
#jisoo
رفتم توی دستشویی و از پدر مادرم عذر خواهی کردم و خودم و به دار کشیدم
ژینا:جیسو هم مرد و رفت پیش نامجون
وی حتی برای خاکسپاری هم نیومد و رفت خارج چون خیلی ناراحت بود
و مادر پدر جیسو با هزار بدبختی خودشونو دلداری دادن و زندگیشونو کردن
پایان
دیدم یه مردی اومد نزدیکم
به زور می دیدمش
فقط تلاش میکردم که بدنمو بپوشونم
جیهوپ:تو...تو چت شده
بیا کت منو بنداز دورت
م.....میترسم
منو ببر از اینجا
#j_hope
جیسو رو بقلم گرفتم
خیلی ترسیده بود و سردش شده بود
#namjoon
دیدم صدای جیغ میاد رفتم دیدم جیسو توی بقل جیهوپه
عصبی شدم و سوار ماشینم شدمو رفتم
هی اون صحنه میومد جلو چشمم و بیشتر گاز میدادم
سرعتم ۱۸۰ بود
دیدم یه کامیون داره از جلوم میاد
هرچی پامو گزاشتم روی ترمز
ترمز نگرفت
محکم با کامیون خوردیم به هم
چشمام سیاهی رفت
#jisoo
جیهوپ منو برد خونش لباس داد تا بپوشم
تو همین حین دیدم گوشیم زنگ خورد
نامجون بود
الو نامجون
یه مردی:سلام
سلام شما
یه مردی:ببخشید مزاحم شدم راستش توی گوشی اقا نامجون نگاه کردیم شمارو عشقم سیو کرده بود فکر کردم با شما نصبتی داره
ن...نامجون چش شده
...:راستش متاسفانه تصادف کردن
چ...چ...چ..چی کجا
...:کنار فلان پل
ا....الان میام
زودباش جیهوپ زودباش
جیهوپ:چیشده
نامجون تصادف کرده
رسیدیم به همون ادرس
یه عالمه ماشین جمع شده بود
رفتم پیش نامجون
صورتش کلا خونی بود
گریم گرفت شروع کردم به گریه کردن
سر نامجون رو گزاشتم روی پاهام
نامجون پاشو
بخاطر من
خواهش میکنم
نامجون:ج..........یسو من...من همیشه دوست داشتم و همیشه هم دوست خواهم داشت
دوست دارم
ژینا:نامجون اینو گفتو چشماشو بست
منم دوست دارم
ژینا:اشک جیسو ریخت روی گونه نامجون
کسی که توی انبولانس بود:تسلیت میگم لطفا اجازه بدین جنازه رو برداریم
نه نه نه نامجون نرو
#zhina
جیهوپ که یه جا وایساده بود و داشت بی سر و صدا گریه میکرد
جیسو رو برداشت
# فردا
نامجون رو خاک سپاری کردن و تمام شد(دور از جون😭😭)
جیسو توی دلش:نامجون من همیشه تورو دوست داشتم
دارم میام پیشت
جیهوپ:جیسو بیا بریم
جیسو:من میخوام دستشویی
جیهوپ:باشه منتظرم
#jisoo
رفتم توی دستشویی و از پدر مادرم عذر خواهی کردم و خودم و به دار کشیدم
ژینا:جیسو هم مرد و رفت پیش نامجون
وی حتی برای خاکسپاری هم نیومد و رفت خارج چون خیلی ناراحت بود
و مادر پدر جیسو با هزار بدبختی خودشونو دلداری دادن و زندگیشونو کردن
پایان
۲۱.۸k
۱۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.