aboW myhert 🧛🖤پارت ۱۱
جونگ کوک 》 از در پشتی آمدید بیرون اروم از بین بوته رد شدیم سوار ون شدیم شروع
کردم به رانندگی نگاهی بهش کردم با تعجب نگاهم میکرد حقم داره
لی مین 》 هی خرگوش عضله ای چرا به عمارت حمله کردن کجا داریم میریم؟؟ ... تو هم خوناشامی ؟؟... پیشی کیوته کجا رفت
جونگ کوک 》 جواب سوال اولت چیز ندارم بگم جواب سوال دومت اره هستم جواب سوال سومت رفته به به سری کارا رسیدگی کنه
لی مین 》 واقعن اتفاقات امروز تو ذهنم مرور میشد چرا اخه خیلی وحشتناکه چشام رو هم میرفت این نشانه این بود که خوابم گرفته چشام بستم و سعی کردم به چیز بدی فکر نکنم نمیتونم خودمو برای افکار مزخرف ببازم ...
جونگ کوک 》 رسیدم بهش نگاه کردم خواب بود میخواستم بیدارش کنم ولی انقد مظلوم خوابیده بود که دلم نیمد اوفف تو چت شده کوک اروم باش .... بغلش کردم به سمت عمارت رفتم تو یکی از اتاق ها گذاشتمش نگران هیونگ الان دارن چیکار میکنن
۱ ساعت بعد ۲ ساعت بعد ۳و ۴و ۵و ۶و ۷و
چشام رو هم رفته بود که بلخره در عمارت به صدا آمده تقریبا صبح شده بود
خودشون بودن یونگی هیونگ زخمی شده بودن به کمک جیهوپ داخل یکی از اتاق ها گذاشته بودیم هیونگ چیشده ؟؟...
نامجون 》 فعلن وقت این حرفا نیست تهیونگ برو به دکتر لی زنگ بزن بهش بگو بیاد
تهیونگ 》 باشه هیونگ
دکتر آمد بعد معاینه هاش به حرف آمد خب ....
لایک کنید و کامنت《♡ ۰ < ~ >۰♡》
کردم به رانندگی نگاهی بهش کردم با تعجب نگاهم میکرد حقم داره
لی مین 》 هی خرگوش عضله ای چرا به عمارت حمله کردن کجا داریم میریم؟؟ ... تو هم خوناشامی ؟؟... پیشی کیوته کجا رفت
جونگ کوک 》 جواب سوال اولت چیز ندارم بگم جواب سوال دومت اره هستم جواب سوال سومت رفته به به سری کارا رسیدگی کنه
لی مین 》 واقعن اتفاقات امروز تو ذهنم مرور میشد چرا اخه خیلی وحشتناکه چشام رو هم میرفت این نشانه این بود که خوابم گرفته چشام بستم و سعی کردم به چیز بدی فکر نکنم نمیتونم خودمو برای افکار مزخرف ببازم ...
جونگ کوک 》 رسیدم بهش نگاه کردم خواب بود میخواستم بیدارش کنم ولی انقد مظلوم خوابیده بود که دلم نیمد اوفف تو چت شده کوک اروم باش .... بغلش کردم به سمت عمارت رفتم تو یکی از اتاق ها گذاشتمش نگران هیونگ الان دارن چیکار میکنن
۱ ساعت بعد ۲ ساعت بعد ۳و ۴و ۵و ۶و ۷و
چشام رو هم رفته بود که بلخره در عمارت به صدا آمده تقریبا صبح شده بود
خودشون بودن یونگی هیونگ زخمی شده بودن به کمک جیهوپ داخل یکی از اتاق ها گذاشته بودیم هیونگ چیشده ؟؟...
نامجون 》 فعلن وقت این حرفا نیست تهیونگ برو به دکتر لی زنگ بزن بهش بگو بیاد
تهیونگ 》 باشه هیونگ
دکتر آمد بعد معاینه هاش به حرف آمد خب ....
لایک کنید و کامنت《♡ ۰ < ~ >۰♡》
۳۴.۱k
۰۶ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.