p²
سانوو«چیکار کردی
جین«ببخشید..هواسم..چی.؟ دارم از توی هرزه معذرت خپاهی میکنم؟ هه خنده داره!
سانوو«جین..ما رابطه داشتیم!
جین«هه انقد مست بودی که بابای بچت و جای من دیدی؟
-فلشبکبه۲ماهپیش-
ارباب کیم خونه نبودن و من داشتم به تنهایی کل خونه رو تمیز میکردم..
این تنبیهم بود..
در خورد و رفتم تا درو باز کنم..
ارباب بود و مسته مست بود..
من و برد عقب و درو بست..
جین«هلو بببی گرل..
سانوو«ارباب..
جین«ارباب؟ ددی صدام کن..
و همون اتاق توی ذهن مریضت میگذره میوفته..
(بچه ها جین تجا-وز نکرده،چون هم سانوو دوسش داشته هم جین! پس سانوو همکاری کرده!)
صبحش ارباب بهم پیشنهاد ازدواج داد و بعد دوروز ازدواج کردیم!
ولی..ارباب یادش نمیومد چه اتفاقی بینمون رو یادش نمیومد..منم ازونجایی که خجالت میکشیدم،هیچی بهش نگفتم!
-زمانحال-
جین«فردا طلاق میگیریم..توعم با شوهرت میری! هه..فهمیدی؟
سانوو«(اخر گریش میگیره)
جین«فهمیدییییییی
سانوو«اوهوم..
-𝐧𝐢𝐧𝐚
شرایطپارتبعد:
⁴⁰تالایکوکامنت
جین«ببخشید..هواسم..چی.؟ دارم از توی هرزه معذرت خپاهی میکنم؟ هه خنده داره!
سانوو«جین..ما رابطه داشتیم!
جین«هه انقد مست بودی که بابای بچت و جای من دیدی؟
-فلشبکبه۲ماهپیش-
ارباب کیم خونه نبودن و من داشتم به تنهایی کل خونه رو تمیز میکردم..
این تنبیهم بود..
در خورد و رفتم تا درو باز کنم..
ارباب بود و مسته مست بود..
من و برد عقب و درو بست..
جین«هلو بببی گرل..
سانوو«ارباب..
جین«ارباب؟ ددی صدام کن..
و همون اتاق توی ذهن مریضت میگذره میوفته..
(بچه ها جین تجا-وز نکرده،چون هم سانوو دوسش داشته هم جین! پس سانوو همکاری کرده!)
صبحش ارباب بهم پیشنهاد ازدواج داد و بعد دوروز ازدواج کردیم!
ولی..ارباب یادش نمیومد چه اتفاقی بینمون رو یادش نمیومد..منم ازونجایی که خجالت میکشیدم،هیچی بهش نگفتم!
-زمانحال-
جین«فردا طلاق میگیریم..توعم با شوهرت میری! هه..فهمیدی؟
سانوو«(اخر گریش میگیره)
جین«فهمیدییییییی
سانوو«اوهوم..
-𝐧𝐢𝐧𝐚
شرایطپارتبعد:
⁴⁰تالایکوکامنت
۱۹.۱k
۲۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.