دختری که نمیتونه به عشقش اعتراف کنه پارت ۴
آریسا به سمت خونه رفت
(خونه ی آریسا )
آریسا: سلام مامان سلام بابا
بابا و مامان : سلام عزیزم
بابا : فردا روز اول دبیرستانه برو و خوب استراحت کن به خدمت کارا میگم برات غذا بیارن
آریسا : لازم نیست
مامان : باشه عزیزم
آریسا رفت تو اتاقش و روی تخت دراز کشید
(ذهن آریسا)
فردا روز اول دبیرستانه پس........ههههه....باید بخوابم
(فردا )
(نکته خدمت کار خونه اسمش لیلای هست)
لیلای : خانوم جوان بیدار شید
آریسا : باشه لیلای
آریسا بلند شد و به سمت میز غذارفت و صبحانش رو خورد
آریسا : من رفتم
(نکته راننده شخصیه آریسا اسمش رونین هست)
رونین : سوار شین بانوی جوان
آریسا ممنونم رونین
(نکته آریسا بخاطر این که وعظ مالی خوبی که دارن یک لیموزین شخصی دارد که رونین میروندش)
(حیاط مدرسه)
آیری : سلام آریسا جان خوبی
آریسا : سلام آیری
(نکته آیری و آریسا دوستای دبستانی هستند و بابای آیری برای بابای آریسا کار میکنه)
آریسا : خب ...........................
بای بای تا پارت۵
(خونه ی آریسا )
آریسا: سلام مامان سلام بابا
بابا و مامان : سلام عزیزم
بابا : فردا روز اول دبیرستانه برو و خوب استراحت کن به خدمت کارا میگم برات غذا بیارن
آریسا : لازم نیست
مامان : باشه عزیزم
آریسا رفت تو اتاقش و روی تخت دراز کشید
(ذهن آریسا)
فردا روز اول دبیرستانه پس........ههههه....باید بخوابم
(فردا )
(نکته خدمت کار خونه اسمش لیلای هست)
لیلای : خانوم جوان بیدار شید
آریسا : باشه لیلای
آریسا بلند شد و به سمت میز غذارفت و صبحانش رو خورد
آریسا : من رفتم
(نکته راننده شخصیه آریسا اسمش رونین هست)
رونین : سوار شین بانوی جوان
آریسا ممنونم رونین
(نکته آریسا بخاطر این که وعظ مالی خوبی که دارن یک لیموزین شخصی دارد که رونین میروندش)
(حیاط مدرسه)
آیری : سلام آریسا جان خوبی
آریسا : سلام آیری
(نکته آیری و آریسا دوستای دبستانی هستند و بابای آیری برای بابای آریسا کار میکنه)
آریسا : خب ...........................
بای بای تا پارت۵
۱.۴k
۲۹ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.