جنون ارواح پارت 3
از زبان جونگ هیون
توی فرودگاه منتظر مامان بابا و کوک و رائون بودم
بعد یکم چشم چشم کردن مامان بابا رو پیدا کردم
با خوشحالی به سمتشون رفتم
( جونگ هیون × )
× مامانننن ، بابااااا
پریدم بغلشون
مامان : خوبی پسرم ؟ رسیدن بخیر
× ممنون ، کوک کجاست ؟
مامانش : خب ...خونش
× چرا نیومد ؟
باباش : نمیدونست داری میای
× پس خودم میرم پیشش
مامانش : باشه مادر جان ، فعلا یکم بیا پیش خودمون
× باشه
حدود سه ساعت خونه مامان بابا بودم
× خب مامان من دیگه برم پیش کوک و رائون
مامانش : باشه پسرم مراقب باش
با ماشینم رفتم خونه شون
چون کلید خونش رو داشتم درو باز کردم و رفتم داخل
× داداشییی سلاممم ؟ کجایی ؟
خونش خیلییی به هم ریخته بود
وایسا ... زن داداش کجاست ؟
رفتم توی اتاق و جونگ کوک رو توی داغون ترین حالت ممکن دیدم
زیر چشماش گود افتاده بود و لباسش تقریبا چروک و پاره بود
سرش رو توی دستش گرفته بود و گریه میکرد
عکس زن داداش که به خون آغشته بود هم توی اوی یکی دستش بود
و از همه بدتر اینکه دوتا دستاش زخمی بودن !
× د دا داداش ؟ چی شده ؟
- ه هیونگ ؟ تو کی اومدی ؟
× همین امروز
رفتم سمتش و دستاش رو گرفتم
× چی شده که به این روز افتادی ؟ رائون کجاست؟
با گفتن کلمه رائون اشکاش شدت گرفت
× جونگ کوکااا چی شده ؟ داری نگرانم میکنیا
- رائون ... رائون ... مردهههه 😭😭😭
× چییییی
- همش تقصیر منه عوضیههه
× کوک تقصیر تو نیست آروم باش
- ولم کننن
و عین دیوونه ها شروع کرد خودزنی کردن
به زور دستاشو گرفتم
× کوککک آروممم
- هیونگگگ ... من هنوز باورم نشدههه
× از کی اینجوری شده ؟
- دو ... دو ماه پیش
× دوماههه پیشش ؟
همینطور داشت واس خودش هذیون میگفت و گریه میکرد
به زور سعی کردم بغلش کنم
- ولم کن ولم کننن
هر چی دست و پا میزد منم محکم تر نگهش میداشتم
دیگه کم کم دست از دست و پا زدن برداشت و خودشو چپوند تو بغلم
- جونگ هیون خیلی ناراحتم خیلیییی ، تا الان خودمو با ضد روان پریشی نگه داشتم
× قرص روان گردان خوردی وضعت اینه ؟
- اوهوم
یکم گذاشتم توی بغلم گریه کنه
بعد یه مدت متوجه شدم خوابش برده
اروم گذاشتمش رو تخت و دستش رو پانسمان کردم
خودمم همونجا کنارش خوابیدم
.
.
.
.
اسلاید دو عکس جونگهیون ( به مووولااا کلی گشتم تا اینو پیدا کردم )
توی فرودگاه منتظر مامان بابا و کوک و رائون بودم
بعد یکم چشم چشم کردن مامان بابا رو پیدا کردم
با خوشحالی به سمتشون رفتم
( جونگ هیون × )
× مامانننن ، بابااااا
پریدم بغلشون
مامان : خوبی پسرم ؟ رسیدن بخیر
× ممنون ، کوک کجاست ؟
مامانش : خب ...خونش
× چرا نیومد ؟
باباش : نمیدونست داری میای
× پس خودم میرم پیشش
مامانش : باشه مادر جان ، فعلا یکم بیا پیش خودمون
× باشه
حدود سه ساعت خونه مامان بابا بودم
× خب مامان من دیگه برم پیش کوک و رائون
مامانش : باشه پسرم مراقب باش
با ماشینم رفتم خونه شون
چون کلید خونش رو داشتم درو باز کردم و رفتم داخل
× داداشییی سلاممم ؟ کجایی ؟
خونش خیلییی به هم ریخته بود
وایسا ... زن داداش کجاست ؟
رفتم توی اتاق و جونگ کوک رو توی داغون ترین حالت ممکن دیدم
زیر چشماش گود افتاده بود و لباسش تقریبا چروک و پاره بود
سرش رو توی دستش گرفته بود و گریه میکرد
عکس زن داداش که به خون آغشته بود هم توی اوی یکی دستش بود
و از همه بدتر اینکه دوتا دستاش زخمی بودن !
× د دا داداش ؟ چی شده ؟
- ه هیونگ ؟ تو کی اومدی ؟
× همین امروز
رفتم سمتش و دستاش رو گرفتم
× چی شده که به این روز افتادی ؟ رائون کجاست؟
با گفتن کلمه رائون اشکاش شدت گرفت
× جونگ کوکااا چی شده ؟ داری نگرانم میکنیا
- رائون ... رائون ... مردهههه 😭😭😭
× چییییی
- همش تقصیر منه عوضیههه
× کوک تقصیر تو نیست آروم باش
- ولم کننن
و عین دیوونه ها شروع کرد خودزنی کردن
به زور دستاشو گرفتم
× کوککک آروممم
- هیونگگگ ... من هنوز باورم نشدههه
× از کی اینجوری شده ؟
- دو ... دو ماه پیش
× دوماههه پیشش ؟
همینطور داشت واس خودش هذیون میگفت و گریه میکرد
به زور سعی کردم بغلش کنم
- ولم کن ولم کننن
هر چی دست و پا میزد منم محکم تر نگهش میداشتم
دیگه کم کم دست از دست و پا زدن برداشت و خودشو چپوند تو بغلم
- جونگ هیون خیلی ناراحتم خیلیییی ، تا الان خودمو با ضد روان پریشی نگه داشتم
× قرص روان گردان خوردی وضعت اینه ؟
- اوهوم
یکم گذاشتم توی بغلم گریه کنه
بعد یه مدت متوجه شدم خوابش برده
اروم گذاشتمش رو تخت و دستش رو پانسمان کردم
خودمم همونجا کنارش خوابیدم
.
.
.
.
اسلاید دو عکس جونگهیون ( به مووولااا کلی گشتم تا اینو پیدا کردم )
۱۱.۶k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.