دو پارتی(عه دوستان دلقک🤡)
وقتی توی خوابگاه
احتمالا ۲ پارتی
Ot7
تمام خونه توی تاریکی فرو رفته بود و سوزان عضو هشتم بی تی اس تنها کسی بود که در حال زجر کشیدن بود اون چند روز پیش بیماری سختی گرفته بود و به صورت افتضاحی حالش بد بود به طوری که توی کامبک جدید اعضا حضور نداشت
سوزان خیلی آروم دلش رو گرفته بود و در حال اشک ریختن بود که آروم در خوابگاه با کلید کوچکی که دست منیجر مثلا مورد اعتماد اعضا بود باز شد منیجر خیلی آروم کفشش رو کنار ۸ کفش دیگه گذاشت(چرا یاد سفید برفی افتادم؟)و طوری که کسی بیدار نشه به سمت اتاق مشترک سوزان و نامجون رفت اما چون نامجون به ایتالیا برای فشن شو رفته بود عملا اتاق خالی بود و فقط سوزان توش قرار داشت
خیلی آروم در اتاق با صدای قیژ کوچکی باز شد و سوزان وادار شد تا نگاهش رو به در و سایه ای که کنار در بود بده
منیجر با پوزخند عجیبی به سوزان نگاه میکرد و همین کافی بود تا سوزان فکر های افتضاحی به سرش برسه
خیلی آروم نزدیک به تخت سوزان شد و آروم دستش رو به لباس قرمز و نخی رنگ سوزان برد
سوزان از خستگی حتی نای جیغ زدن و درخواست کمک رو نداشت اما همون لحظه نامجون خیلی آروم با ساک کوچیک مشکی رنگ برند دیورش به خونه رسید و با دیدن باز بودن در اتاق سوزان تعجب کرد
چون سوزان عادت داشت کع همیشه در اتاق رو ببنده پس ولی زیاد اهمیت نداد و یه سمت آشپزخونه رفت تا آب بخوره اما یهو با دیدن یه کفش به ۷ تا کفش دیگه تعجب به رنگ چهرش معلوم شد پس خیلی آروم به سمت اتاق سوزان قدم برداشت
احتمالا ۲ پارتی
Ot7
تمام خونه توی تاریکی فرو رفته بود و سوزان عضو هشتم بی تی اس تنها کسی بود که در حال زجر کشیدن بود اون چند روز پیش بیماری سختی گرفته بود و به صورت افتضاحی حالش بد بود به طوری که توی کامبک جدید اعضا حضور نداشت
سوزان خیلی آروم دلش رو گرفته بود و در حال اشک ریختن بود که آروم در خوابگاه با کلید کوچکی که دست منیجر مثلا مورد اعتماد اعضا بود باز شد منیجر خیلی آروم کفشش رو کنار ۸ کفش دیگه گذاشت(چرا یاد سفید برفی افتادم؟)و طوری که کسی بیدار نشه به سمت اتاق مشترک سوزان و نامجون رفت اما چون نامجون به ایتالیا برای فشن شو رفته بود عملا اتاق خالی بود و فقط سوزان توش قرار داشت
خیلی آروم در اتاق با صدای قیژ کوچکی باز شد و سوزان وادار شد تا نگاهش رو به در و سایه ای که کنار در بود بده
منیجر با پوزخند عجیبی به سوزان نگاه میکرد و همین کافی بود تا سوزان فکر های افتضاحی به سرش برسه
خیلی آروم نزدیک به تخت سوزان شد و آروم دستش رو به لباس قرمز و نخی رنگ سوزان برد
سوزان از خستگی حتی نای جیغ زدن و درخواست کمک رو نداشت اما همون لحظه نامجون خیلی آروم با ساک کوچیک مشکی رنگ برند دیورش به خونه رسید و با دیدن باز بودن در اتاق سوزان تعجب کرد
چون سوزان عادت داشت کع همیشه در اتاق رو ببنده پس ولی زیاد اهمیت نداد و یه سمت آشپزخونه رفت تا آب بخوره اما یهو با دیدن یه کفش به ۷ تا کفش دیگه تعجب به رنگ چهرش معلوم شد پس خیلی آروم به سمت اتاق سوزان قدم برداشت
۲.۲k
۰۲ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.