سلام
سلام
خون تلخ 🥀 یا شیرین 🌹 پارت ۲و۳
جونگ کوک ویو
امروز قرار بود بعد کار با تیونگو جیمینو
لیسا و رزی بریم بار
داخل بار خیلی بزرگ بود من مونده بودم
اولین بارم بود که بار به این بزرگی رفته بودم
لیسا ویو
با رزی رفتیم تو من جای VIP رزرو کرده بودم
رفتیم نشستیم.
دیدم کوک داره به روبرو نگاه میکنه
ا/ت ویو
داشتم فکر میکردم چی سفارش بدم که احساس کردم یکی داره نگام میکنه
به رو بروم نگاه کردم دیدم یک پسر داره نگام میکنه پسر خشگلی بود اما اعصابم رو خورد کرده بود ( داداش دو دقیقه ام نیست نگات میکنه) رفتم سمت میز گفتم چرا انقدر نگاهم میکنی
لیسا ویو
دیدم همون دختری که کوک نگاهش میکرد امد سمت میز ما و با حالت مستی گفت. چرا نگاهم میکنه گفتم. شرمنده برادر من حالش خوب نیست گفت. برو بابا من حوصله این حرف هارو ندارم ( باحالت مستی )
من هم اسالم خورد شد و بایچکی که رزی زد بیهوش شد کوک بلند شد گفت. رزی ( با داد)
رزی ویو
ارام بابا ارام بیاین ببریمش خونه
خودمون لیسا گفت. بردیم من با این دختر کار دارم کوک گفت. نکشیش حالا لیسا گفت.
من کشتن.
پارت ۳
لیسا ویو
بردیمش خونه به کوک گفتم. ببرش اتاق خودت که کسی داخل اتاق تو نمیاد بهتره
من از عصبانی بودنم رفتم یک لیوان مشروب خوردن و خوابیدم
فردا صبح
ا/ت ویو
بیدار شدم دیدم تو ی اتاق بزرگ هستم
تعجب کردم فهمیدم خونه خودم نیستم
دیدم یک دختر و یک پسر امدن تو
یکی گفت. من لیسا و خواهرم رزی
ما خون اشام هستیم انجا عمارت
جئون هاست
گفتم. واقعا شما ها خون اشامید اگه هستید
نباید تو نور افتاب بسوزین گفت. نه کی گفته
گفتم. فیلم ها و کارتون ها رزی گفت. برو بابا
دروغ میگن ( با خنده )
خون تلخ 🥀 یا شیرین 🌹 پارت ۲و۳
جونگ کوک ویو
امروز قرار بود بعد کار با تیونگو جیمینو
لیسا و رزی بریم بار
داخل بار خیلی بزرگ بود من مونده بودم
اولین بارم بود که بار به این بزرگی رفته بودم
لیسا ویو
با رزی رفتیم تو من جای VIP رزرو کرده بودم
رفتیم نشستیم.
دیدم کوک داره به روبرو نگاه میکنه
ا/ت ویو
داشتم فکر میکردم چی سفارش بدم که احساس کردم یکی داره نگام میکنه
به رو بروم نگاه کردم دیدم یک پسر داره نگام میکنه پسر خشگلی بود اما اعصابم رو خورد کرده بود ( داداش دو دقیقه ام نیست نگات میکنه) رفتم سمت میز گفتم چرا انقدر نگاهم میکنی
لیسا ویو
دیدم همون دختری که کوک نگاهش میکرد امد سمت میز ما و با حالت مستی گفت. چرا نگاهم میکنه گفتم. شرمنده برادر من حالش خوب نیست گفت. برو بابا من حوصله این حرف هارو ندارم ( باحالت مستی )
من هم اسالم خورد شد و بایچکی که رزی زد بیهوش شد کوک بلند شد گفت. رزی ( با داد)
رزی ویو
ارام بابا ارام بیاین ببریمش خونه
خودمون لیسا گفت. بردیم من با این دختر کار دارم کوک گفت. نکشیش حالا لیسا گفت.
من کشتن.
پارت ۳
لیسا ویو
بردیمش خونه به کوک گفتم. ببرش اتاق خودت که کسی داخل اتاق تو نمیاد بهتره
من از عصبانی بودنم رفتم یک لیوان مشروب خوردن و خوابیدم
فردا صبح
ا/ت ویو
بیدار شدم دیدم تو ی اتاق بزرگ هستم
تعجب کردم فهمیدم خونه خودم نیستم
دیدم یک دختر و یک پسر امدن تو
یکی گفت. من لیسا و خواهرم رزی
ما خون اشام هستیم انجا عمارت
جئون هاست
گفتم. واقعا شما ها خون اشامید اگه هستید
نباید تو نور افتاب بسوزین گفت. نه کی گفته
گفتم. فیلم ها و کارتون ها رزی گفت. برو بابا
دروغ میگن ( با خنده )
۳.۶k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.