فیک 𝖒𝖞 𝖘𝖜𝖊𝖊𝖙 𝖑𝖔𝖛𝖊 🐢 🙇🏻♀️🧶پارت²⁴
جیهوپ « هیم... با تکون خوردن دست لیندا دستاشو گرفتم و دیدم تبش پایین اومده... لبخندی زدم و نفس راحتی کشیدم... آروم چشماشو باز کرد و با اون چشمای قشنگش نگاهم کرد.... خوبی؟ درد نداری؟
لیندا « هوپی... کوکی... اوم خو.. خوبم
کوک « دو روزه بیهوشی نونا.. جون به لبمون کردی دختر
لیندا « سرم درد میکرد با این وجود سعی کردم بلند شم... چشمای جیهوپ کمی گود اوفتاده بود و مشخص بود که تمام این مدت بالای سر من بوده... ببخشید که اینقدر نگرانت کردم هوپی... از تو هم معذرت میخوام کوکیا
جیهوپ « عذرخواهی نکن زود خوب شو،... هنوز اون صدا ها رو میشنوی؟
لیندا « نه....
کوک « الان میتونی بگی دقیقا چی توی اون دفتر بود؟
لیندا « آ.. آره..
جیهوپ « گفتی تا سه روز قبل از مرگش رو همه میدونن اینکه چه بلایی سرش اومده و اینا... بعدش چی میشه؟
لیندا « اره... از روزی که فهمید قراره همسر کوک بشه تا زمانی که عاشقش شد و همه اینا رو نوشته بود که شما میدونید... بعد از اون راک ازش میخواد به کوک دارویی رو بده که کنترل گرگش رو بدست بگیره و با استفاده از کوک حکومت رو از تو بگیره و به کوک بده... ماریا قبول نکرده بود و مادرش اولین قربانی نقشه راک بود... بعد از اون ماریا سعی میکنه راک رو بکشه و از کوک و تو محافظت، کنه اما راک میفهمه و تصمیم میگیره ماریا رو بکشه... به کوک پیغام میده که اگه ماریا رو زنده میخواد باید تو( جیهوپ ) رو بکشه
کوک « بقیه اش رو میدونم....
جیهوپ « جون ماریا رو به من ترجیح دادی؟
کوک « راستش اره اما الان متوجه شدم قبر ماریا خالیه
جیهوپ « یعنی...
کوک « ممکنه زنده باشه اخه ماریا نقطه ضعف من بود و راک ممکنه اونو پنهان کرده باشه
جیهوپ « پس اگه اینطور باشه بهت قول میدم ماریا رو پیدا کنم
کوک « اگه بتونی قدرت لیندا رو کشف کنی با استفاده از قدرت شما دوتا شاید بتونم دوباره ماریام رو ببینم
لیندا « نگران نباش پیداش میکنیم
کوک « امیدوارم
جیهوپ « کوکی میتونیم از کشیش کمک بگیریم این اتفاق باعث شد کشیش راجب قدرت لیندا تحقیق کنه پس برو پیشش و موضوع رو بهش بگو
کوک « پیشنهاد خوبیه
لیندا « با رفتن کوک دوباره دراز کشیدم و چشمام رو بستم
جیهوپ « میدونستی دروغگوی خوبی نیستی؟
لیندا « بله... آدم که به عشقش دروغ نمیگه
جیهوپ « بوسه ای به پشت، دستش زدم و گفتم « سرت درد میکنه؟
لیندا « هوم
جیهوپ « از اونجایی که لیندا رو مارک کرده بود و روح هامون به هم پیوند خورده بود میتونستم کمی از دردش رو کم کنم... دستم رو روی پیشونیش گذاشتم و چشمام رو بستم،...
لیندا « وقتی جیهوپ دستش رو گذاشت روی پیشونیم دردم کمتر شد توی این مدت اصلا حواسم به رایحه ترکیب شدمون نبود.... ترکیب بوی شیرین انبه و وانیل من واقعا لذت بخش بود...
لیندا « هوپی... کوکی... اوم خو.. خوبم
کوک « دو روزه بیهوشی نونا.. جون به لبمون کردی دختر
لیندا « سرم درد میکرد با این وجود سعی کردم بلند شم... چشمای جیهوپ کمی گود اوفتاده بود و مشخص بود که تمام این مدت بالای سر من بوده... ببخشید که اینقدر نگرانت کردم هوپی... از تو هم معذرت میخوام کوکیا
جیهوپ « عذرخواهی نکن زود خوب شو،... هنوز اون صدا ها رو میشنوی؟
لیندا « نه....
کوک « الان میتونی بگی دقیقا چی توی اون دفتر بود؟
لیندا « آ.. آره..
جیهوپ « گفتی تا سه روز قبل از مرگش رو همه میدونن اینکه چه بلایی سرش اومده و اینا... بعدش چی میشه؟
لیندا « اره... از روزی که فهمید قراره همسر کوک بشه تا زمانی که عاشقش شد و همه اینا رو نوشته بود که شما میدونید... بعد از اون راک ازش میخواد به کوک دارویی رو بده که کنترل گرگش رو بدست بگیره و با استفاده از کوک حکومت رو از تو بگیره و به کوک بده... ماریا قبول نکرده بود و مادرش اولین قربانی نقشه راک بود... بعد از اون ماریا سعی میکنه راک رو بکشه و از کوک و تو محافظت، کنه اما راک میفهمه و تصمیم میگیره ماریا رو بکشه... به کوک پیغام میده که اگه ماریا رو زنده میخواد باید تو( جیهوپ ) رو بکشه
کوک « بقیه اش رو میدونم....
جیهوپ « جون ماریا رو به من ترجیح دادی؟
کوک « راستش اره اما الان متوجه شدم قبر ماریا خالیه
جیهوپ « یعنی...
کوک « ممکنه زنده باشه اخه ماریا نقطه ضعف من بود و راک ممکنه اونو پنهان کرده باشه
جیهوپ « پس اگه اینطور باشه بهت قول میدم ماریا رو پیدا کنم
کوک « اگه بتونی قدرت لیندا رو کشف کنی با استفاده از قدرت شما دوتا شاید بتونم دوباره ماریام رو ببینم
لیندا « نگران نباش پیداش میکنیم
کوک « امیدوارم
جیهوپ « کوکی میتونیم از کشیش کمک بگیریم این اتفاق باعث شد کشیش راجب قدرت لیندا تحقیق کنه پس برو پیشش و موضوع رو بهش بگو
کوک « پیشنهاد خوبیه
لیندا « با رفتن کوک دوباره دراز کشیدم و چشمام رو بستم
جیهوپ « میدونستی دروغگوی خوبی نیستی؟
لیندا « بله... آدم که به عشقش دروغ نمیگه
جیهوپ « بوسه ای به پشت، دستش زدم و گفتم « سرت درد میکنه؟
لیندا « هوم
جیهوپ « از اونجایی که لیندا رو مارک کرده بود و روح هامون به هم پیوند خورده بود میتونستم کمی از دردش رو کم کنم... دستم رو روی پیشونیش گذاشتم و چشمام رو بستم،...
لیندا « وقتی جیهوپ دستش رو گذاشت روی پیشونیم دردم کمتر شد توی این مدت اصلا حواسم به رایحه ترکیب شدمون نبود.... ترکیب بوی شیرین انبه و وانیل من واقعا لذت بخش بود...
۹۵.۸k
۱۲ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.