پارت¹⁴.جنبه نداری نخون.
و.ولی با دیدن تهیونگ تعجب کردم از ترس نفسم نمیکشیدم که تهیونگ روبه پسری ک فک کنم زیر دستشه غرید :
_پس اون کجاست ؟
با ترس لب زد:
_ق.قربان به ما خبر دادن که جونگ کوک امروز صبح رفده لیرون و اون خونه تنهاست ..
م.منظورش من بودم ؟دنبال منن؟هه حتما دارین باهام شوخی می کنین من فقط ی دخدر ساده ام .
تهیونگ نذاشت حرفشو ادامه بده جوری محکم زد تو صورتش که افداد زمین تهیونگ با عصبانیت داد زد :
_اگ فقط ،اگ فقط تا ۷روزه دیگه اونو پیدا نکنین سرتونو میذارم تو کلکسیونم .
و از اتاق رفد بیرون برام قابل حضم نبود پس اون پسر مهربون که لبخند زد تو مهمونی باهمه صمیمی بود اون اون الکی بود ؟
بعد چند مین صدای بسته شدن در اومد و برق ها اومد قبل از اینکه از کانال کولر بیام بیرون به اون فرد پیام دادم ..
``برم پایین ؟``
بعد چند مین جواب داد:
``خودت چی فکر می کنی ؟``
احساس کردم داره مسخرم میکنه از کانال کولر اومدم بیرون نمه نمه از پله ها رفدم پایین خبری نبود هنوز اون ویزایی که دیده بودم باور نمی کردم!
ولی الان متوجه حرف ناشناس شدم ..
به مسی اعتماد نکن .هیچوقت نباید گول قیافه ادمارو خورد ..
ساعت ۱ بود تا ساعت ۳از استرس ترس خوابم نبرد تو تخت وول میخوردم که صدای باز شدن در اومد که یعنی جونگ کوک برگشته امظب از بقیه شبا دیر تر برگشته بود منم هوس چای کرده بودم پاورچین پاورچین رفدم پایین چراغ اتاقش خاموش بود که یعنی خوابیده پس سریع رفدم تو اشپز خونه تو لیوان برای مودم چای ریختم خواستم برگردم که ..
ادامه پارت تا اخر شب در این پیج قرار میگیره 👇
@rooooomaaaaan
_پس اون کجاست ؟
با ترس لب زد:
_ق.قربان به ما خبر دادن که جونگ کوک امروز صبح رفده لیرون و اون خونه تنهاست ..
م.منظورش من بودم ؟دنبال منن؟هه حتما دارین باهام شوخی می کنین من فقط ی دخدر ساده ام .
تهیونگ نذاشت حرفشو ادامه بده جوری محکم زد تو صورتش که افداد زمین تهیونگ با عصبانیت داد زد :
_اگ فقط ،اگ فقط تا ۷روزه دیگه اونو پیدا نکنین سرتونو میذارم تو کلکسیونم .
و از اتاق رفد بیرون برام قابل حضم نبود پس اون پسر مهربون که لبخند زد تو مهمونی باهمه صمیمی بود اون اون الکی بود ؟
بعد چند مین صدای بسته شدن در اومد و برق ها اومد قبل از اینکه از کانال کولر بیام بیرون به اون فرد پیام دادم ..
``برم پایین ؟``
بعد چند مین جواب داد:
``خودت چی فکر می کنی ؟``
احساس کردم داره مسخرم میکنه از کانال کولر اومدم بیرون نمه نمه از پله ها رفدم پایین خبری نبود هنوز اون ویزایی که دیده بودم باور نمی کردم!
ولی الان متوجه حرف ناشناس شدم ..
به مسی اعتماد نکن .هیچوقت نباید گول قیافه ادمارو خورد ..
ساعت ۱ بود تا ساعت ۳از استرس ترس خوابم نبرد تو تخت وول میخوردم که صدای باز شدن در اومد که یعنی جونگ کوک برگشته امظب از بقیه شبا دیر تر برگشته بود منم هوس چای کرده بودم پاورچین پاورچین رفدم پایین چراغ اتاقش خاموش بود که یعنی خوابیده پس سریع رفدم تو اشپز خونه تو لیوان برای مودم چای ریختم خواستم برگردم که ..
ادامه پارت تا اخر شب در این پیج قرار میگیره 👇
@rooooomaaaaan
۸.۲k
۲۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.