غیرممکن
غیرممکن
پارت شیش
ویو ات
داشتم لباسمو عوض میکردم که برم سر سفره ی شام،
یه تیپ لش زدمو موهامم بالا دم اسبی بستم و یکم ریملو تینت زدمو رفتم پایین
دیدم کوک یه شات ویسکی دستشه جلو پنجره داره میخوره
بخاطر اینکه متوجه حضورم شه یه تک سرفه ای زدم که برگشت
وقتی ک منو دید چشاش گرد شد
هوم فک کنم فک میکرد که یه تیپ کیوته صورتی بزنم🗿
ولی من از همون اولا تیپ لشو دوست داشتم
از سر تا پامو یع نگاهکردو گفت واوووو اصن فک نمیکردم لباس انقد تاثیر داشته باشه یه لبخند یه وری زدمو گفت ک بریم سر سفره ی شام
وقتی ک رفتیم کلیییی فست فود بود🥹(غذایه مورد علاقم😂)
وقتی ک دیدم کوک شروع کرد به خوردن منم شروع کردم واییییی مث چی گشنم بوددد همینجوری تند تند میخوردم که پرید گلوم
کوک واسم اب ریخت و وقای اوکی شدم گفت انقد تند نخور فرار نمیکنه همش واسه خدته👻
من دوباره لپام قرمز شد و سرمو انداختم پایین
کوک گفت زود شامتو تموم کن میخایم فیلم ببینیم
سرمو دادم بالا و گفتم چه نوع ژانری؟
گفت عاشقانه😐
گفتم نه
گفت پ چی
گفتم ترسناکککک
گفت اوکی ولی اگه ترسیدی نیای پیش منااا
با پرویی گفتم هه منو ترس رفیق فابریکیم من نمیترسم
ولی اگه تو ترسیدی چی😁
گفت بیا شرط ببندیم
گفتم حله
گفت سرچی
من گفتم شهربازی
اونم گفت بریم بار
منم گفتم اوکیه
شامو خوردیم کوک رفت یه فیلم ترسناک گذاشت
وسطاش بود که کم مونده بود سکته کنم زدم زیرگریه و کلی بازی دراوردم
دیدم کوک چونمو گرفت و بالا اورد گفت دیدی گفتم خانوم گوچولو ک میترسی😛
انتظار داشتم بگه نترس هیچی نیست من پیشتم🗿😅
گفتم عاقا باشه قبول تو بردی هوف
کوک گفت حالا برو اماده شو
با تعجب گفتم واسه چی؟
گفت بریم بار دیگه
گفتم الــــــــان؟؟؟؟
گفت بله خانوم کوچولو بدو تا نیم ساعت دیگه اماده باش تا بریم
گفتم دیر نیست گفت ن اوکیه ساعتو نگاه کردم یازده بود
هـــــــــوووهـــــــووووو
پارت جدید✨😁
این هفته تعداد پارت های زیادی خواهی داشتتتت☺️☺️☺️
منتظــــــــرمممم باشــــــــــیـــــــــــد
پارت شیش
ویو ات
داشتم لباسمو عوض میکردم که برم سر سفره ی شام،
یه تیپ لش زدمو موهامم بالا دم اسبی بستم و یکم ریملو تینت زدمو رفتم پایین
دیدم کوک یه شات ویسکی دستشه جلو پنجره داره میخوره
بخاطر اینکه متوجه حضورم شه یه تک سرفه ای زدم که برگشت
وقتی ک منو دید چشاش گرد شد
هوم فک کنم فک میکرد که یه تیپ کیوته صورتی بزنم🗿
ولی من از همون اولا تیپ لشو دوست داشتم
از سر تا پامو یع نگاهکردو گفت واوووو اصن فک نمیکردم لباس انقد تاثیر داشته باشه یه لبخند یه وری زدمو گفت ک بریم سر سفره ی شام
وقتی ک رفتیم کلیییی فست فود بود🥹(غذایه مورد علاقم😂)
وقتی ک دیدم کوک شروع کرد به خوردن منم شروع کردم واییییی مث چی گشنم بوددد همینجوری تند تند میخوردم که پرید گلوم
کوک واسم اب ریخت و وقای اوکی شدم گفت انقد تند نخور فرار نمیکنه همش واسه خدته👻
من دوباره لپام قرمز شد و سرمو انداختم پایین
کوک گفت زود شامتو تموم کن میخایم فیلم ببینیم
سرمو دادم بالا و گفتم چه نوع ژانری؟
گفت عاشقانه😐
گفتم نه
گفت پ چی
گفتم ترسناکککک
گفت اوکی ولی اگه ترسیدی نیای پیش منااا
با پرویی گفتم هه منو ترس رفیق فابریکیم من نمیترسم
ولی اگه تو ترسیدی چی😁
گفت بیا شرط ببندیم
گفتم حله
گفت سرچی
من گفتم شهربازی
اونم گفت بریم بار
منم گفتم اوکیه
شامو خوردیم کوک رفت یه فیلم ترسناک گذاشت
وسطاش بود که کم مونده بود سکته کنم زدم زیرگریه و کلی بازی دراوردم
دیدم کوک چونمو گرفت و بالا اورد گفت دیدی گفتم خانوم گوچولو ک میترسی😛
انتظار داشتم بگه نترس هیچی نیست من پیشتم🗿😅
گفتم عاقا باشه قبول تو بردی هوف
کوک گفت حالا برو اماده شو
با تعجب گفتم واسه چی؟
گفت بریم بار دیگه
گفتم الــــــــان؟؟؟؟
گفت بله خانوم کوچولو بدو تا نیم ساعت دیگه اماده باش تا بریم
گفتم دیر نیست گفت ن اوکیه ساعتو نگاه کردم یازده بود
هـــــــــوووهـــــــووووو
پارت جدید✨😁
این هفته تعداد پارت های زیادی خواهی داشتتتت☺️☺️☺️
منتظــــــــرمممم باشــــــــــیـــــــــــد
۶.۳k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.