@N.o.v.e.l
@N.o.v.e.l
رمان شوهر عوضی من
پارت بیستم
سوار ماشین شدم و به سمت خونه راه افتادیم
لی نا:خواهش میکنم یکم زودتر برین مامان
گوشیم زنگ خورد
لو هان بود
لی نا:الو! الو لو هان
لو هان:ال..و ل.ی نا
لی نا:با خودت داری چیکار میکنی دیونه
لو هان:دی.گه ن.ن.نمی.تونم اااا.ین د.رد رو ت.تحمل کنم خودمو پرت کردم پایین
لی نا:خواهش میکنم نکن چرا مگه چیشده ها خواهش میکنم فقط نخواب باشه الان من میرسم
لو هان:نن.نمی.تونم می.میخوام ف.فقط بخوابم
لی....
صداش قطع شد دیگه حرف نزد
لی نا:اااالوووو!لو هان چرا حرف نمیزنی
مامان:پسرم چیشد
لی نا:خواهش میکنم زودتر برین
رسیدم خونه از ماشین پیاده شدم که چشمم با لو هان افتاد که غرق خون افتاده بود روی زمین
انگار دنیامو ازم گرفته بودن نمیتونستم
نفس بکشم
لی نا:لو هان! لو..لو هان
لوووو هان تورو خدا چشماتو باز کن
یکی زنگ بزنه آمبولانس
لو هان من خیلی دوست دارم من خیلی احمق بودم که بهت گفتم دوست ندارم خواهش میکنم چشماتو باز کن یه فرصت دیگه بهم بده تورو خدا لو هااااان چشماتو باز کن
بغلش کردم قلبم درد میکنه
لی نا:لو هان تورو خدا من متاسفم که بهت جواب رد دادم قول میدم دیگه تنهات نذارم چرا هیشکی به آمبولانس زنگ نمیزنه همتون چرا وایستادین نگاه میکنین
اصلا خودم رنگ میزنم گوشیم کو کجاست
محکم لو هان رو بغل گرفتم و گریه میکردم
لو هان:واقعا دوسم داری
جا خوردم الان این لو هان بود سرمو بالا گرفتن داشت به صورتم میخندید
لی نا:یعنی چی
لو هان:خودت اعتراف کردی دوسم داری الان
لی نا:خیلی بیشعوری
لو هان خیلی
رفتم تاکسی سوار شدم
لو هان:لی نا کجا میری بخدا یه شوخی بود
لی نا:آقا لطفا زودتر برو
رمان شوهر عوضی من
پارت بیستم
سوار ماشین شدم و به سمت خونه راه افتادیم
لی نا:خواهش میکنم یکم زودتر برین مامان
گوشیم زنگ خورد
لو هان بود
لی نا:الو! الو لو هان
لو هان:ال..و ل.ی نا
لی نا:با خودت داری چیکار میکنی دیونه
لو هان:دی.گه ن.ن.نمی.تونم اااا.ین د.رد رو ت.تحمل کنم خودمو پرت کردم پایین
لی نا:خواهش میکنم نکن چرا مگه چیشده ها خواهش میکنم فقط نخواب باشه الان من میرسم
لو هان:نن.نمی.تونم می.میخوام ف.فقط بخوابم
لی....
صداش قطع شد دیگه حرف نزد
لی نا:اااالوووو!لو هان چرا حرف نمیزنی
مامان:پسرم چیشد
لی نا:خواهش میکنم زودتر برین
رسیدم خونه از ماشین پیاده شدم که چشمم با لو هان افتاد که غرق خون افتاده بود روی زمین
انگار دنیامو ازم گرفته بودن نمیتونستم
نفس بکشم
لی نا:لو هان! لو..لو هان
لوووو هان تورو خدا چشماتو باز کن
یکی زنگ بزنه آمبولانس
لو هان من خیلی دوست دارم من خیلی احمق بودم که بهت گفتم دوست ندارم خواهش میکنم چشماتو باز کن یه فرصت دیگه بهم بده تورو خدا لو هااااان چشماتو باز کن
بغلش کردم قلبم درد میکنه
لی نا:لو هان تورو خدا من متاسفم که بهت جواب رد دادم قول میدم دیگه تنهات نذارم چرا هیشکی به آمبولانس زنگ نمیزنه همتون چرا وایستادین نگاه میکنین
اصلا خودم رنگ میزنم گوشیم کو کجاست
محکم لو هان رو بغل گرفتم و گریه میکردم
لو هان:واقعا دوسم داری
جا خوردم الان این لو هان بود سرمو بالا گرفتن داشت به صورتم میخندید
لی نا:یعنی چی
لو هان:خودت اعتراف کردی دوسم داری الان
لی نا:خیلی بیشعوری
لو هان خیلی
رفتم تاکسی سوار شدم
لو هان:لی نا کجا میری بخدا یه شوخی بود
لی نا:آقا لطفا زودتر برو
۳.۰k
۰۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.