ادامه درخواستی چان
پارت ۴
ادامه ویو چان
تصمیم گرفتم که برم دنبالش چون ساعت ۲ شب بود
رفتم ماشین رو روشن کردم کل سئول رو گشتم
از ماشین پیاده شدم و شروع کردم به راه رفتن
*ا.ت ... ا.ت لطفا بیا...ا.ت کجایی ... ا.ت عزیزم (بغض داد)
دیگه گریم گرفت تا صبح تو خیابون ها راه میرفتم و تو کوچه ها داد میزدم
صبح بود و من هنوز تو خیابون ها بودم
که دیدم هان بهم زنگ زد
هان . هیونگ کجایی
*هان(گریه)
هان . هیونگ چی شده؟ (نگران)
*وایسید الان میام (گریه)
هان . باشه
چان سوار ماشین شد و رفت کمپانی
بچه ها خیلی نگران بودن و منتظر موندن چان بیاد
با اومدن چان همه سمتش رفتن
هان . هیونگ...خوبی؟گ...گریه کردی
چان با این حرف گریه اش شدت گرفت و توی بغل هان افتاد
هیون . چان چیشده...ا.ت چیزیش شده؟(نگران)
لینو . چان به خودت بیا (کمی داد )
*ا.ت...ا.ت ترکم کرده
همه . چیییی
*ا.ت منو ترک کرده (گریه)
منو تنها گذاشت
بچه ها چان رو بلند کردن
ای ان . هیونگ تو زیاده روی کردی
فلیکس . آره هیونگ راست میگه
چانگبین. بچه ها بسه الان وقتش نیست
ویو ا.ت
بعد از اینکه رفتم بلیت گرفتم و رفتم بوسان
توی یک هتل موندم
با اینکه چان باهام سرده و درست باهام حرف نمیزنه ولی من دلم براش تنگ شده
ولی اون راحته الان
♡۵ ماه بعد♡
ویو چان
تو این ۵ ماه بهم خیلی بد گذشته و من الان فهمیدم که عاشق ا.ت شدم
دلم براش تنگ شده
ویو هان
تو این چند وقت همیشه چان دنبال ا.ت میگشت
و ما تصمیم گرفتیم که ......
این داستان ادامه دارد 👍🏻
ادامه ویو چان
تصمیم گرفتم که برم دنبالش چون ساعت ۲ شب بود
رفتم ماشین رو روشن کردم کل سئول رو گشتم
از ماشین پیاده شدم و شروع کردم به راه رفتن
*ا.ت ... ا.ت لطفا بیا...ا.ت کجایی ... ا.ت عزیزم (بغض داد)
دیگه گریم گرفت تا صبح تو خیابون ها راه میرفتم و تو کوچه ها داد میزدم
صبح بود و من هنوز تو خیابون ها بودم
که دیدم هان بهم زنگ زد
هان . هیونگ کجایی
*هان(گریه)
هان . هیونگ چی شده؟ (نگران)
*وایسید الان میام (گریه)
هان . باشه
چان سوار ماشین شد و رفت کمپانی
بچه ها خیلی نگران بودن و منتظر موندن چان بیاد
با اومدن چان همه سمتش رفتن
هان . هیونگ...خوبی؟گ...گریه کردی
چان با این حرف گریه اش شدت گرفت و توی بغل هان افتاد
هیون . چان چیشده...ا.ت چیزیش شده؟(نگران)
لینو . چان به خودت بیا (کمی داد )
*ا.ت...ا.ت ترکم کرده
همه . چیییی
*ا.ت منو ترک کرده (گریه)
منو تنها گذاشت
بچه ها چان رو بلند کردن
ای ان . هیونگ تو زیاده روی کردی
فلیکس . آره هیونگ راست میگه
چانگبین. بچه ها بسه الان وقتش نیست
ویو ا.ت
بعد از اینکه رفتم بلیت گرفتم و رفتم بوسان
توی یک هتل موندم
با اینکه چان باهام سرده و درست باهام حرف نمیزنه ولی من دلم براش تنگ شده
ولی اون راحته الان
♡۵ ماه بعد♡
ویو چان
تو این ۵ ماه بهم خیلی بد گذشته و من الان فهمیدم که عاشق ا.ت شدم
دلم براش تنگ شده
ویو هان
تو این چند وقت همیشه چان دنبال ا.ت میگشت
و ما تصمیم گرفتیم که ......
این داستان ادامه دارد 👍🏻
۳.۷k
۳۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.