رمان عشق بی پایان پارت اول
جیمین:پدر و مادرش خونآشامه ولی خودش هنوز تبدیل نشده،کل مدرسه میخوان باهاش قرار بذارن ولی قبول نمیکنه
یونگی:کل خانوادش وخودش هم خونآشامه،همه ازش میترسن ولی همشون عاشقش شدن
یونگی دوباره به مدرسه دیر رسیده بود وقتی وارد کلاس شد
معلم:مین یونگی دوباره؟!!!!
یونگی:باید به شما بگم که کی میام مدرسه
معلم:مثل همیشه پرویی
یونگی:میدونم
و رفت نشست سرجاش جیمین هم کنار یونگی مینشست ولی خبر نداشت که یونگی عاشقش شده
ویو یونگی
اه لعنتی دوباره بوی خونشو حس میکنم دلم میخواد همشو بخورم ولی باید جلو خودمو بگیرم
جیمین همینجوری پوکر فیس نگاش میکرد که به جیمین گفت:چیه به درست نگا کن
بعد کیفشو گذاشت رو میز و سرشو گذاشت رو کیفش
-پسره پرو انگار آدمو میخوره(زیر لب)
+شنیدم چی گفتی
-م... من چ...چیزی نگفتم(هل و استرس)
+ها میدونم حالا سر و صدا نکن میخوام بخوابم
جیمین توی ذهنش
لامصب خیلی خفنه میخوامش
زنگ میخوره
معلم:خب بچه ها تکالیفی که بهتون گفتم رو فراموش نکنین
یونگی پاشد و رفت بیرون جیمین هم با کوک و جین
رفت بیرون
کوک:عه جین این همون دخترا نیس که دیروز میخواستیم مخشونو بزنیم؟
جین:عاااا آره بیا بریم پیششون،جیمینی یکم وایسا تا ما بیایم
-باشه
همین که جین و کوک رفتن یه پسر اومد پیش جیمین
پسره دست جیمینو سفت میگیره و میبره پشت بوم
-ولم کن ااااه دستمو ول کن عوضی
&چرا ولت کنم از این به بعد مال خودمی
یونگی احساس کرد فرشتش در خطره و ذهن جیمین رو خوند
جیمین توی ذهنش
لطفاً لطفاً یکی کمک کنه من نمیخوام بمیرم خواهش میکنم
یونگی فهمید که جیمین توی پشت و بومه و با سرعت میره به پشت بوم بدون قدرتش میخواد درو باز کنه ولی در قفل بوده کاری جز شکوندن در به ذهنش نمیومد قفل در رو با استفاده از قدرتش شکست،با صحنه ای که دید خشم تموم وجودشو گرفت دید پسره جیمین رو با طناب بسته و چند تا از دکمه های لباسشو باز کرده
دیگه هیچکس نمیتونست جلو یونگی رو بگیره با سرعت رفت و یه مشت به صورت پسره زد و گفت:تو با چه جرئت به اموال من دست میزنی
پسره:اموالت....هه(پوزخند)
+نخند عوضی میکشمت
پسره همینجوری میخندید که یونگی یه چوب برداشت و زد به پشت سر پسره و بیهوشش کرد
زود رفت کنار جیمین
داشت گریه میکرد طناب رو باز کردم و جیمین رو بغل کرد
+نترس نترس من کنارتم نمیذارم هیچکس بهت دست بزنه
-یونگی...هق....اون میخواست....هق......بهم تجاوز....هق...تجاوز کنه
یونگی به خودش میاد میبینه جیمینو بغل کرده زود هل میشه و جیمینو ول میکنه و با سرعت اونجا و ترک میکنه
شرایط نداریم ولی اگه حمایت نشه ادامه نمیدم😔💔
یونگی:کل خانوادش وخودش هم خونآشامه،همه ازش میترسن ولی همشون عاشقش شدن
یونگی دوباره به مدرسه دیر رسیده بود وقتی وارد کلاس شد
معلم:مین یونگی دوباره؟!!!!
یونگی:باید به شما بگم که کی میام مدرسه
معلم:مثل همیشه پرویی
یونگی:میدونم
و رفت نشست سرجاش جیمین هم کنار یونگی مینشست ولی خبر نداشت که یونگی عاشقش شده
ویو یونگی
اه لعنتی دوباره بوی خونشو حس میکنم دلم میخواد همشو بخورم ولی باید جلو خودمو بگیرم
جیمین همینجوری پوکر فیس نگاش میکرد که به جیمین گفت:چیه به درست نگا کن
بعد کیفشو گذاشت رو میز و سرشو گذاشت رو کیفش
-پسره پرو انگار آدمو میخوره(زیر لب)
+شنیدم چی گفتی
-م... من چ...چیزی نگفتم(هل و استرس)
+ها میدونم حالا سر و صدا نکن میخوام بخوابم
جیمین توی ذهنش
لامصب خیلی خفنه میخوامش
زنگ میخوره
معلم:خب بچه ها تکالیفی که بهتون گفتم رو فراموش نکنین
یونگی پاشد و رفت بیرون جیمین هم با کوک و جین
رفت بیرون
کوک:عه جین این همون دخترا نیس که دیروز میخواستیم مخشونو بزنیم؟
جین:عاااا آره بیا بریم پیششون،جیمینی یکم وایسا تا ما بیایم
-باشه
همین که جین و کوک رفتن یه پسر اومد پیش جیمین
پسره دست جیمینو سفت میگیره و میبره پشت بوم
-ولم کن ااااه دستمو ول کن عوضی
&چرا ولت کنم از این به بعد مال خودمی
یونگی احساس کرد فرشتش در خطره و ذهن جیمین رو خوند
جیمین توی ذهنش
لطفاً لطفاً یکی کمک کنه من نمیخوام بمیرم خواهش میکنم
یونگی فهمید که جیمین توی پشت و بومه و با سرعت میره به پشت بوم بدون قدرتش میخواد درو باز کنه ولی در قفل بوده کاری جز شکوندن در به ذهنش نمیومد قفل در رو با استفاده از قدرتش شکست،با صحنه ای که دید خشم تموم وجودشو گرفت دید پسره جیمین رو با طناب بسته و چند تا از دکمه های لباسشو باز کرده
دیگه هیچکس نمیتونست جلو یونگی رو بگیره با سرعت رفت و یه مشت به صورت پسره زد و گفت:تو با چه جرئت به اموال من دست میزنی
پسره:اموالت....هه(پوزخند)
+نخند عوضی میکشمت
پسره همینجوری میخندید که یونگی یه چوب برداشت و زد به پشت سر پسره و بیهوشش کرد
زود رفت کنار جیمین
داشت گریه میکرد طناب رو باز کردم و جیمین رو بغل کرد
+نترس نترس من کنارتم نمیذارم هیچکس بهت دست بزنه
-یونگی...هق....اون میخواست....هق......بهم تجاوز....هق...تجاوز کنه
یونگی به خودش میاد میبینه جیمینو بغل کرده زود هل میشه و جیمینو ول میکنه و با سرعت اونجا و ترک میکنه
شرایط نداریم ولی اگه حمایت نشه ادامه نمیدم😔💔
۵۱۰
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.