چندپارتی جیمین پارت ۳
چیه بابا عالیم
تهیونگ.خداروشکر
کوک. تهیونگ راستی
تهیونگ.چیه
کوک. دوست دختر و خواهرتم اینجان
تهیونگ. چییی؟
با این حرف کوک یه حس عجیبی گرفتم جیا چرا اینجاست؟
کوک. تازه منم رو نشناخت خیلی گذشته از موقعی که همو دیدیم(خنده)
تهیونگ. چرا اینجان هان(عصبی)
کوک. دوست دخترم دوست صمیمیشونه اون دعوتشون کرد حالا مگه چیه؟
تهیونگ. بیا بریم پیششون
کوک. باشه بیا اونجا نشستن
کوک به دوتا. دختر اشاره کرد یکیشون کت و دامن پوشیده بود اون یکیشونم یه لباس نیمه باز یکم دقت کردم اون جیا بود! با دیدن لباسش نه تنها تهیونگ بلکه منم عصبی شدم و به سمتشون قدم برداشتیم جیا متوجه ی ما دوتا نشده بود که لیا بهش گفت(دیگه بقیه اتفاقا هم که میدونین لازمه بگم؟😔)
بعد اینکه جیا رفت دستشویی منم پشت سرش رفتم و بعد چند دقیقه وارد دستشویی شدم
ویو خود جیا
جیا. ت...تو اینجا چیکار میکنی؟اینجا دستشویی زنونس
جیمین همینطور که داشت میومد سمتم در دستشویی هم قفل کرد
جیا. ج...جیمین دا....داری چیکار میکنیی
جیمین. چرا همچون لباسی پوشیدی(کمی عصبی)
جیا. به تو ربطی داره؟
جیمین. معلومه که دارهه
جیا. هع اون وقت چه ربطی؟
جیمین. میخوای ربطشو بهت نشون بدم؟(خمار)
جیا. ا....اره نشون بده ببینم
همینطور که اون جلو میومد من عقب عقب میرفتم که به بن بست رسیدم و بین حصار دستای جیمین گیر افتادم.....
جیا. د...داری چیکار میکنی؟
جیمین. من چند وقته روت کراشم دختر لعنتی عاشقتم میفهمییی عاشقتممم
جیا. چ...چی؟
ناگهان لب های جیمین روی لبام قرار گرفت با ولع میبوسید تا اومد همکاری کنم دور شد
جیمین. چیزه......ببخشید بدون اینکه نظر تورو بدونم اینکارو کردم
در جواب این حرفش لبخندی زدم و از کرواتش گرفتم پ به خودم نزدیکش کردم و لبامو روی لب هلش قرار دادم همونطور که میبوسید دستش رو به زیپ پشت لباسم رسوند و بازش کرد حالا با لباس زیر رو به روش بودم همینطور که داشت کتشو در میآورد لب زد
جیمین. امشب بلخره مال من میشی
جیا. مشتاقانه ازت استقبال میکنم مستر پارک(پوزخند)
-پایان-
دیگه تا همینجاشم زیادی بود
ببخشید بعد شدد🤌
تهیونگ.خداروشکر
کوک. تهیونگ راستی
تهیونگ.چیه
کوک. دوست دختر و خواهرتم اینجان
تهیونگ. چییی؟
با این حرف کوک یه حس عجیبی گرفتم جیا چرا اینجاست؟
کوک. تازه منم رو نشناخت خیلی گذشته از موقعی که همو دیدیم(خنده)
تهیونگ. چرا اینجان هان(عصبی)
کوک. دوست دخترم دوست صمیمیشونه اون دعوتشون کرد حالا مگه چیه؟
تهیونگ. بیا بریم پیششون
کوک. باشه بیا اونجا نشستن
کوک به دوتا. دختر اشاره کرد یکیشون کت و دامن پوشیده بود اون یکیشونم یه لباس نیمه باز یکم دقت کردم اون جیا بود! با دیدن لباسش نه تنها تهیونگ بلکه منم عصبی شدم و به سمتشون قدم برداشتیم جیا متوجه ی ما دوتا نشده بود که لیا بهش گفت(دیگه بقیه اتفاقا هم که میدونین لازمه بگم؟😔)
بعد اینکه جیا رفت دستشویی منم پشت سرش رفتم و بعد چند دقیقه وارد دستشویی شدم
ویو خود جیا
جیا. ت...تو اینجا چیکار میکنی؟اینجا دستشویی زنونس
جیمین همینطور که داشت میومد سمتم در دستشویی هم قفل کرد
جیا. ج...جیمین دا....داری چیکار میکنیی
جیمین. چرا همچون لباسی پوشیدی(کمی عصبی)
جیا. به تو ربطی داره؟
جیمین. معلومه که دارهه
جیا. هع اون وقت چه ربطی؟
جیمین. میخوای ربطشو بهت نشون بدم؟(خمار)
جیا. ا....اره نشون بده ببینم
همینطور که اون جلو میومد من عقب عقب میرفتم که به بن بست رسیدم و بین حصار دستای جیمین گیر افتادم.....
جیا. د...داری چیکار میکنی؟
جیمین. من چند وقته روت کراشم دختر لعنتی عاشقتم میفهمییی عاشقتممم
جیا. چ...چی؟
ناگهان لب های جیمین روی لبام قرار گرفت با ولع میبوسید تا اومد همکاری کنم دور شد
جیمین. چیزه......ببخشید بدون اینکه نظر تورو بدونم اینکارو کردم
در جواب این حرفش لبخندی زدم و از کرواتش گرفتم پ به خودم نزدیکش کردم و لبامو روی لب هلش قرار دادم همونطور که میبوسید دستش رو به زیپ پشت لباسم رسوند و بازش کرد حالا با لباس زیر رو به روش بودم همینطور که داشت کتشو در میآورد لب زد
جیمین. امشب بلخره مال من میشی
جیا. مشتاقانه ازت استقبال میکنم مستر پارک(پوزخند)
-پایان-
دیگه تا همینجاشم زیادی بود
ببخشید بعد شدد🤌
۴.۹k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.