عشق تاریک پارت ۴
از زبان کوک
وقتی منو بردن بیمارستان وقتی که بهوش امد به تهیونگ زنگ زدم چون متمعا بودم کمکم میکنه بهش زنگ زدم همه چی بهش گفتم اونم امد دونبالم با هم رفتیم پلیس همه چیزه گفتیم پلیس داخل ی ساعت تونست ۱/ت رو پیدا کرد و رفتم وقتی رسیدیم اونجا سری رفتم دنبال ۱/ت دیدم داخل اتاق بستنش و لخت بود رفتم سمتش هرچه قدر صداش کردم جواب نداد از هوش رفت چون دستم تیر خورده بود نمیدونستم بلندش کنم از تهیونگ کمک گرفتم تهیونگ لباس های ۱/ت رو پوشوند و بلندش کرد بردنش بیمارستان پلیس عمو ۱/ت با پارتا رو دستگیر کرد
بیمارستان*
۱/ت : وقتی به هوش آمدم کوک با تهیونگ بالا سرم بودن کوک امد سمتم
کوک : ۱/ت...۱/ت.... حالت خوبه جایت درد نمی کنه ( با نگرانی )
همین که به هوش آمدم شروع کردم به گریه کردن
کوک : گفت ۱/ت ... گریه نکن همه چی درست شد
۱/ت : کوک .... هق هق ........کوک ... هق اون ...اون بهم تجاوز کرد ....... کتکم زد.....
همه جام درد میکنه .....هق ..هق. با گریه
کوک : بغلت کرد و سر تو نوازش کرد آروم باش .. آروم
۱/ت : هق .... هق ... چطور میتونم اروم باشم بهترین دوستم هق ....هق تنها دوستم بخاطر من اسیب دیده
کوک : نگران نباش من خوبم به لطف ته تونستم نجاتت بدیم
۱/ت : هق .....هق... ته ... ازت ممنون هق
ته : اوه ن کاری نکردم اون عوضی ها توان کارشون پس میدن لطفا گریه نکن ۱/ت
۱/ت : کوک کی از اینجا میریم من خسته شدم
کوک : هنوز خیلی زوده اون ضربی که زدن به شکمت باعث شده خونریزی داخلی کنی
۱/ت : پس حالا.. .حالا اینجام
کوک : اره .... نگران نباش من همینجا پیشت می مونم
۱/ت : ن... ن نمی خواد میتونی بری
کوک : ن .. معلوم که داخل همچین شرایطی ولت نمیکنم ما میریم بیرون توهم استراحت کن چیزی نیاز داشتی من بیرونم ی چشم زد رفتم بیرون
۱/ت : باشه ممنون ازت خیلی کمکم کردی
خیلی درد داشتم از درد خوابم برد
داخل راه رو بیمارستان*
تهیونگ : کوک می تونم ازت ی سوال بپرسم
کوک : اره حتما
تهیونگ : ۱/ت دوس دخترته که اینقدر باهات راحته
کوک : ن .. من دوست شم از بچگی باهم دوست بودیم من تنها دوست شم اون هیچ دوستی ندار
تهیونگ : هوم فکر میکردم از پسرا متنفره
کوک : اره متنفر هس اما ما از بچگی دوس هستیم
ته : هوم چرا ۱/ت اینطوری شد یعنی چرا اون مرد بهش تجاوز کرده میشه برام توضیح بدی
کوک : راستش ۱/ت داخل ی تصادف خانوادشو از دس داده و عموش اونو به ی مرد برای پول فروخته که اینطوری شده
( کوک تمام زندگی ۱/ت بدای ته توضیح داد )
ته : وای چقدر غمگین حتما خیلی سختی کشیده
کوک : اره اما من هیچ وقت تنهاش نمیزارم و هیچ کس نمی تونه بهش اسیب بزنه دیگه هیچ کس حتما نمیزارم بهترین دوستم به ۱/ت دست بزنه
ته : خوبه که تو باهاش دوستی
کوک : هوم
وقتی منو بردن بیمارستان وقتی که بهوش امد به تهیونگ زنگ زدم چون متمعا بودم کمکم میکنه بهش زنگ زدم همه چی بهش گفتم اونم امد دونبالم با هم رفتیم پلیس همه چیزه گفتیم پلیس داخل ی ساعت تونست ۱/ت رو پیدا کرد و رفتم وقتی رسیدیم اونجا سری رفتم دنبال ۱/ت دیدم داخل اتاق بستنش و لخت بود رفتم سمتش هرچه قدر صداش کردم جواب نداد از هوش رفت چون دستم تیر خورده بود نمیدونستم بلندش کنم از تهیونگ کمک گرفتم تهیونگ لباس های ۱/ت رو پوشوند و بلندش کرد بردنش بیمارستان پلیس عمو ۱/ت با پارتا رو دستگیر کرد
بیمارستان*
۱/ت : وقتی به هوش آمدم کوک با تهیونگ بالا سرم بودن کوک امد سمتم
کوک : ۱/ت...۱/ت.... حالت خوبه جایت درد نمی کنه ( با نگرانی )
همین که به هوش آمدم شروع کردم به گریه کردن
کوک : گفت ۱/ت ... گریه نکن همه چی درست شد
۱/ت : کوک .... هق هق ........کوک ... هق اون ...اون بهم تجاوز کرد ....... کتکم زد.....
همه جام درد میکنه .....هق ..هق. با گریه
کوک : بغلت کرد و سر تو نوازش کرد آروم باش .. آروم
۱/ت : هق .... هق ... چطور میتونم اروم باشم بهترین دوستم هق ....هق تنها دوستم بخاطر من اسیب دیده
کوک : نگران نباش من خوبم به لطف ته تونستم نجاتت بدیم
۱/ت : هق .....هق... ته ... ازت ممنون هق
ته : اوه ن کاری نکردم اون عوضی ها توان کارشون پس میدن لطفا گریه نکن ۱/ت
۱/ت : کوک کی از اینجا میریم من خسته شدم
کوک : هنوز خیلی زوده اون ضربی که زدن به شکمت باعث شده خونریزی داخلی کنی
۱/ت : پس حالا.. .حالا اینجام
کوک : اره .... نگران نباش من همینجا پیشت می مونم
۱/ت : ن... ن نمی خواد میتونی بری
کوک : ن .. معلوم که داخل همچین شرایطی ولت نمیکنم ما میریم بیرون توهم استراحت کن چیزی نیاز داشتی من بیرونم ی چشم زد رفتم بیرون
۱/ت : باشه ممنون ازت خیلی کمکم کردی
خیلی درد داشتم از درد خوابم برد
داخل راه رو بیمارستان*
تهیونگ : کوک می تونم ازت ی سوال بپرسم
کوک : اره حتما
تهیونگ : ۱/ت دوس دخترته که اینقدر باهات راحته
کوک : ن .. من دوست شم از بچگی باهم دوست بودیم من تنها دوست شم اون هیچ دوستی ندار
تهیونگ : هوم فکر میکردم از پسرا متنفره
کوک : اره متنفر هس اما ما از بچگی دوس هستیم
ته : هوم چرا ۱/ت اینطوری شد یعنی چرا اون مرد بهش تجاوز کرده میشه برام توضیح بدی
کوک : راستش ۱/ت داخل ی تصادف خانوادشو از دس داده و عموش اونو به ی مرد برای پول فروخته که اینطوری شده
( کوک تمام زندگی ۱/ت بدای ته توضیح داد )
ته : وای چقدر غمگین حتما خیلی سختی کشیده
کوک : اره اما من هیچ وقت تنهاش نمیزارم و هیچ کس نمی تونه بهش اسیب بزنه دیگه هیچ کس حتما نمیزارم بهترین دوستم به ۱/ت دست بزنه
ته : خوبه که تو باهاش دوستی
کوک : هوم
۶۶.۲k
۲۶ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.