پارت ۵
پارت ۵
صبح با دل درد شدیدی از خواب پریدم
ولی با دیدن کوکی که عین یه پیشی بغلم کرده بود دردم از یادم رفت>>>>>
ساعت ۶ صبح بود باید ساعت ۸ اون مهمونی می بودیم
رفتم دسشویی کارای لازم رو انجام دادم
ودبعد شروع به پختن صبحونه کردم
_:اومم بو های خوب خوب از کجا میاد؟
+:از اینجا خرگوش من
_: خرگوش؟
+:بله بله خرگوش منی شمل دیگههه
_: تاحالا کسی بهم نگفته بود خرگوش (بغض)
+:این مافیاس؟چقدر تو خری آخه قربونت برم
بیا بشین صبحونه بخور
بعد شروع کردیم به لباس پوشیدن
و رفتیم به مهمونی رسیدیم
من یه لباس رنگ لاست چری ساتن پوشیده بودم
کوکم یه کت و شلوار مشکی
وارد مهمونی شدیم ۸ مرحله داشت
مرحله اول پارتی بود
وارد شدیم همه جا بو الکل و سیگار پیچیده بود
خب یکم میترسیدم تا کسی بهم تج/اوز کنه
چسبییدم به کوک بهش گفتم
حق نداری بیشتر از🤏 الکل بخوری هااا
_:چشم بانو
+:باورم نمیشه یه مافیا به حرفم گوش داده
و واقعن🤏الکل خورده
من عشقمو پیدا کردم
همه چی خوب بود تا اینکه مرحله ۲ رسید.....
صبح با دل درد شدیدی از خواب پریدم
ولی با دیدن کوکی که عین یه پیشی بغلم کرده بود دردم از یادم رفت>>>>>
ساعت ۶ صبح بود باید ساعت ۸ اون مهمونی می بودیم
رفتم دسشویی کارای لازم رو انجام دادم
ودبعد شروع به پختن صبحونه کردم
_:اومم بو های خوب خوب از کجا میاد؟
+:از اینجا خرگوش من
_: خرگوش؟
+:بله بله خرگوش منی شمل دیگههه
_: تاحالا کسی بهم نگفته بود خرگوش (بغض)
+:این مافیاس؟چقدر تو خری آخه قربونت برم
بیا بشین صبحونه بخور
بعد شروع کردیم به لباس پوشیدن
و رفتیم به مهمونی رسیدیم
من یه لباس رنگ لاست چری ساتن پوشیده بودم
کوکم یه کت و شلوار مشکی
وارد مهمونی شدیم ۸ مرحله داشت
مرحله اول پارتی بود
وارد شدیم همه جا بو الکل و سیگار پیچیده بود
خب یکم میترسیدم تا کسی بهم تج/اوز کنه
چسبییدم به کوک بهش گفتم
حق نداری بیشتر از🤏 الکل بخوری هااا
_:چشم بانو
+:باورم نمیشه یه مافیا به حرفم گوش داده
و واقعن🤏الکل خورده
من عشقمو پیدا کردم
همه چی خوب بود تا اینکه مرحله ۲ رسید.....
۳.۶k
۱۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.