پارت45
پارت45
ا.ت ویو:
عروسی که تموم شد رفتیم سمت خونه وارد خونه که شدیم رفتم بالا آرایشمو پاک کردم میخواستم بند لباسم رو باز کنم که دستم بهش نمیرسید
ا.ت:کوووووک(جوری که بشنوه)
کوک:بللله
ا.ت:یه دقیقه بیا
کوک:جانم چیشده
ا.ت:بیا بنده این لباسو باز کن
کوک بند لباسمو باز کرد
ا.ت:خب دیگه برو بیرون تا لباسم رو بپوشم
کوک:نه دیگه نشد امشب تو برای منی بیبی
ا.ت:هه هه چند راند؟
کوک:هرچی بیبی من تحمل کنه
کوک بایه حرکت لباسم رو از تنم انداخت پایین(اسمات بیا بیوی اگه میخوایی بیا)
لایک کنید ❤❤
ا.ت ویو:
عروسی که تموم شد رفتیم سمت خونه وارد خونه که شدیم رفتم بالا آرایشمو پاک کردم میخواستم بند لباسم رو باز کنم که دستم بهش نمیرسید
ا.ت:کوووووک(جوری که بشنوه)
کوک:بللله
ا.ت:یه دقیقه بیا
کوک:جانم چیشده
ا.ت:بیا بنده این لباسو باز کن
کوک بند لباسمو باز کرد
ا.ت:خب دیگه برو بیرون تا لباسم رو بپوشم
کوک:نه دیگه نشد امشب تو برای منی بیبی
ا.ت:هه هه چند راند؟
کوک:هرچی بیبی من تحمل کنه
کوک بایه حرکت لباسم رو از تنم انداخت پایین(اسمات بیا بیوی اگه میخوایی بیا)
لایک کنید ❤❤
۶.۶k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.